مزن به دروازه کس به
انگشت ...
تاریخ روابط افغانستان با پاکستان، تاریخ تنش، بی
اعتمادی و جنگ های پیدا و پنهان است.
اما ظاهرا پیچیدگی و تنش در روابط دو کشور، پیامد سیاستهای سلطه طلبانه ی
دولتهای غیر ملی معاصر افغانستان، بوده است. دولتهای که درخت یک رویای
موهوم دست نیافتنی بنام " لوی پشتونستان " را ۶۰ سال آزگار با خون مردم
افغانستان آبیاری نموده اند، و ثروت ملی را برای زنده نگهداشتن کودک سقط
شده ی " پشتونستان " برباد داده اند.
امروز که آماج بم و انتحاری های بی شمار و بی پایان صادر شده از پاکستان،
هستیم و پاکستان را مسئول همه بدبختی ها و نا به سامانی های خویش میدانیم
شاید از این حقیقت تلخ تاریخی آگاهی نداریم که آغازگر این بازی خون و آتش
طرف افغانستان و در راس دیکتاتور متوهم ی بنام سردار داود یا همان " لیونی
سردار " است.
امروز اگر جنگجویانی بنام طالب و داعش و انتحاری که پناهگاه و پشتیبان آنها
پاکستان است، مشغول جنایت و قتل و غارت در کشور ما هستند، تاریخ گواهی
میدهد که در دهه هفتاد میلادی این پاکستان بود که در آتش انفجار های پیهم
از بلوچستان تا صوبه سرحد و پیشاور ، می سوخت و مردم بیگناه در جاده ها و
بانکها و ایستگاه ها به خاک و خون می غلتیدند. سازماندهی و اجرای عملیات
های تخریبی و جنگهای پراگنده با نیرو های پلیس و ارتش پاکستان، را آن عده
از جنگجویان پاکستانی بعهده داشتند، که در افغانستان آموزش نظامی دیده،
مسلح شده و دو باره به پاکستان فرستاده می شدند تا به تاسیسات مهم دولتی
حمله کنند، افراد پلیس و ارتش پاکستان را ترور کنند، شخصیتهای سرشناس سیاسی
پشتون و بلوچ را که خلاف " اجمل ختک " و مخالف جدایی پشتونستان از پاکستان
بودند، را ترور کنند.
در کتاب " فریب نا تمام " اثر جمعه خان صوفی از اعضای حزب " نیپ " و دستیار
" اجمل خنک " که مدت ۲۵ سال در کابل زندگی کرده و با دختر غلام مجدد، مشهور
به سلیمان لایق وصلت نموده است، و خود یکی از آنهایی است که مسئولیت سر
براه نمودن کار های جنگجویان پشتون و بلوچ در افغانستان را به دوش داشته
چنین میخوانیم :" در اواخر سال ۱۹۷۳ ولی خان به بهانه معالجه چشم راه لندن
در پیش گرفت ، اما اول به کابل تشریف آورد و روند آموزشهای تخریبی و نظامی
را از نزدیک بررسی نمود و چگونگی پایان مراحل آموزشهای نظامی را معین ساخت.
وقتی فصل سرما پایان یافت و برفها شروع به آب شدن کردند، ماه مارچ ۱۹۷۳
جوانان پشتون و بلوچ برای فرا گیری آموزشهای نظامی در گروه های مختلف به
افغانستان سرازیر شدند. در گروه نخست بلوچها به رهنمایی " رازق بگٹی" و "
صوفی خالق " و جوانان پشتون به سرکردگی " عالمزیب " به کابل آمده بودند.
همه ی این افراد تحت فرمان عالمزیب در کمپ نظامی مستقر در " چهارآسیاب"
برای آموزش های نظامی جابجا شده بودند. جنگجویان دوره های آموزشهای نظری و
عملی نبرد چریکی و استفاده از اسلحه سبک و سنگین و استفاده از مواد انفجاری
را فرا می گرفتند، که از یک تا سه ماه طول می کشید. ولی خان با هواپیما به
لندن رفت ولی در برگشت از راه زمین به کابل آمد. او از سوی والیان و دیگر
مقامات بلند رتبه در ولایات مختلف افغانستان پذیرایی گرم صورت گرفت. ما (یعنی جمعه خان و اجمل ختک) به استقبال او به ولایت میدان وردک، رفتیم که
اعضای بلند رتبه کابینه داود خان، نیز ما را همراهی میکردند. پذیرایی شانداری از " ولی خان " صورت گرفت ، در حدی که نشان میداد سردار داود خان،
مقدرات حکومت اشرا با سرنوشت حزب " نیپ " پاکستان گره زده است. در مراسم
رسم تعظیم جوانان پاکستانی که دوره آموزش نظامی را به پایان رسانیده بودند،
ولی خان هم حضور یافت. او با جوانان با گرمی مصافحه کرده و با آنها شوخی و
مزاح نمود. ولی خان در قصر صدارت رحل اقامت افکنده بود و وزرا، جنرالان،
مسئولان دولتی، سیاستمداران و مشران قبایلی برای ملاقات با او بیرون قصر صف
می بستند. ولی خان به ضیافت های رسمی که بلند رتبه ترین ارکان دولت در آن
حضور می داشتند، دعوت می شد و معاون صدراعظم دکتر حسن شرق، وزیر داخله فیض
محمد خان، وزیر سرحدات پاچا گل وفا دار، و دیگر مامورین اعلی رتبه لشکری و
کشوری از او پذیرایی میکردند. او در دوران اقامت در کابل با سفیران کشور
های هند، عراق و اتحاد جماهیر شوروی دیدار هایی داشت، و ملاقاتهای او با
داود خان پیوسته ادامه داشت.
در آن دیدار ها ولی خان ، به سردار داود، اطمینان می داد که همه پشتونها و
بلوچها نه تنها ازسیاستهای جدایی طلبانه حزب " نیپ " حمایت میکنند، بلکه
برای یک جنگ تمام عیار فیصله کن با ارتش پاکستان نیز آماده استند. ولی
خان، به سردار داود، تلقین کرده بود که فوج پاکستان پس از تحمل شکست در
برابر ارتش هند، روحیه باخته و به شدت ضعیف و پراکنده است، و در برابر
نیروی مشترک پشتون و بلوچ تاب مقاومت ندارد. ولی خان با تحلیل های نادرست،
لاف زنی و خوش فهمی داود خان را گمراه میکرد. در کابل همراه با ولی خان،
بیگم نسیم و خواهرش زبیده و دیگر اعضای همنوا با سیاست جدایی طلبی حزب "
نیپ " یکجا جمع شده و از پذیرایی شاهانه ی داود خان تمتع میبردند. بخوبی
بخاطر میارم که ولی خان ماه جون سال ۱۹۷۳ به پاکستان برگشت ولی بی بی (
بیگم نسیم ) و دختر او گلالی برای مدت زیادی در کابل ماندند.
جوانانی که در افغانستان آموزش نظامی دیده بودند، از راه های مختلف به
پاکستان برگشتند. آنها مقدار زیادی اسلحه، مهمات، بم دستی، بم ساعتی ، مواد
منفجره و از این قبیل مواد جنگی با خود به پاکستان بردند. پس از آن گروه
های دیگر جوانان پشتون و بلوچ برای فرا گیری آموزشهای نظامی به طور مرتب به
افغانستان میآمدند.
به مجرد ورود به پاکستان بر اساس برنامه از پیش ترتیب شده فعالیت های
دهشتگردانه را آغاز نمودند. از آن پس سلسله عملیات تخریبی صوبه سرحد را در
نوردید. گاه بانک را منفجر میکردند، زمانی بس جی_ٹی_ایس و تھانہ پلیس ، و
گاه حتی در گادی و ریکشا بم جابجا کرده منفجر می ساختند. یکی خط راه آهن را
انفجار می داد، دیگری پایه های برق و سومی سیم تیلفون را و به اینترتیب در
سراسر صوبه سرحد همه جا یکی پشت دیگری انفجار رخ میداد و مردم بیگناه کشته
می شدند.
عکسها از محفل عقد جمعه خان
صوفی با هوسی دختر غلام مجدد، مشهور به سلیمان لایق
در بالا اشاره شد که سر آغاز روابط تیره و تار دو کشور افغانستان و
پاکستان، به سال ۱۹۴۷ یعنی سالهای نخستین تشکیل کشوری بنام " پاکستان " بر
میگردد.
مسلما کشور نو ظهور پاکستان ، در مقایسه با افغانستان وقت که دارای نظام و
ارتش بود، و در نهاد های معتبر بین المللی عضویت داشت، به نوجوان پر شوری
میماند که از خانواده بزرگ خویش بریده و تشکیل خانواده داده و میخواهد روی
پای خویش بایستد. در چنین حالتی کمترین توقع مسئولین پاکستانی که با موج
بیداری بنگالی ها و بلوچها از یکسو و مسئله کشمیر از سوی دیگر درگیر بودند،
از جانب دولتمردان افغانستان این بود که از مداخله در امور شکننده ی آنها
پرهیز کنند و جبهه دیگری از جانب افغانستان علیه آنها نگشایند.
اما " مردان اقتدار" که در راس آنها " هاشم خان مشهور به جلاد" قرار داشت ،
فیل اش یاد سر زمینهای " پدری " کرده بود و او به آرزوی باز پس گیری مناطق
پشتون نشین از دولت پاکستان، سیاست مداخله و مخاصمت با پاکستان را پیش گرفت
و نخستین گام در راه پاکستان ستیزی را در جلسه علنی رای دهی سازمان ملل با
" نه !" گفتن به عضویت پاکستان در جامعه ملل و به رسمیت شناخته شدن آن
کشور، بعنوان یک کشور تازه تاسیس از سوی دیگر اعضای آن سازمان برداشته و
خشم و حیرت زمامداران پاکستانی را بر انگیخت.
از آنجا به بعد به گواهی اسناد، مدارک، شواهد و شهود معتبر ، اقدامات
پاکستان ستیزانه دولتهای افغانستان، پاکستانیها را وادار به رفتار واکنشی و
حتی پیشگیرانه ساخت. اکنون هم مسئله ادعای بی پایه و اساس " ارضی " و "
مرزی " افغانستان، یکی از اصلی ترین دلایل تیره گی روابط دو کشور و
دیپلماسی تهاجمی پاکستان است.
بنا نگارنده با هدف نشان دادن ریشه های اصلی این خصومت که در سطح دولتمردان
دولتهای غیر ملی معاصر،از حد ظاهر فریبی و مردم فریبی بالاتر نرفته است،
اقدام به برگردان بخشهای از کتاب مستطاب " فریب نا تمام " نمودم به این
آرزو که دیگر فریب سیاستمداران فاقد اندیشه ملی را نخوریم و فرصت بازی با
کارتهای خونین و گران قیمت " دیورند " و " پختونستان " را به آنها ندهیم .
مجموع این کار روایی ها ( اقدامات تروریستی ) جوانان پشتون و بلوچ که پس از
سپری نمودن دوره آموزشهای نظامی با اسلحه و مهمات از افغانستان به پاکستان
بر می گشتند، حکومت پاکستان را بسیار پریشان ساخته بود. بنا آنها اقدامات
سختگیرانه و جدی بعمل آورده اختیارات بیشتری به پلیس تفویض نمودند، و به
گرفتاری و تشدد آغاز کردند. حکم گرفتاری افراد بسیاری صادر شد. به آنها که
حکم گرفتاری شان از سوی حکومت پاکستان صادر شده بود، دستور داده شد که تا
حد نهایی کوشش کنند تا به چنگ پلیس گرفتار نشوند. اما اگر پلیس یکی از
افراد تحت تعقیب را دستگیر میکرد، او را بیرحمانه شکنجه می داد.
به همین سلسله خانم یا خواهر، بعضی از جوانان جنگجو را به اداره پلیس جلب
میکردند و بسیاریها را بی عزت کردند.
در بلوچستان هم بر ضد ارتش پاکستان در مناطق مختلف سلسله اقدامات جریان
داشت. موجی از درگیری های رویا رو با ارتش پاکستان آغاز شده بود، که در
نتیجه ارتش تصمیم به لشکر کشی و انجام عملیات بر ضد گروه های جدایی طلب
آموزش دیده در افغانستان، گرفت.
ارتش با استفاده از چرخبال های اهدایی ایران منطقه " مری " را بمباردمان
نمود. در مناطق " تھڈری" و " ماوند" جنگجویان بلوچ شدیدا مورد حملات هوایی
قرار گرفتند، و راه های آمد و شد آنها به تصرف نیروی های ارتش پاکستان ، در
آمده و مسدود شد. مری، به محاصره افتاده بود. هر چند در این نبرد ها ارتش
پاکستان متحمل تلفات جانی و مالی شد، اما در اثر بمباردمان بیرحمانه و شدید
ارتش پاکستان، مردم بلوچ منطقه " مری" ناگزیر شدند به افغانستان فرار کنند.
اولین موج این مهاجرین فراری بلوچ متشکل از هشتصد خانوار، بودند که در
منطقه " کوکران " قندهار، و " قلات " زابل در کمپ ها اسکان داده شدند، اما
رفته رفته با شدت گرفتن جنگها و خراب تر شدن وضع امنیتی در " مری "
بلوچستان، تعداد آنها به هفت هزار تن رسید. کمپ مهاجرین پاکستانی مستقر در
" قلات " پس از مدتی به ولایت هلمند منتقل شد.
روابط افغانستان و پاکستان بی نهایت تیره و خراب شده بود. در اثر عملیات
های چریکهای بلوچ و اقدامات تخریبکارانه ی اعضای " پشتون سٹوڈنٹس فیدریشن"
و انفجار ها و عملیات مشابه که در صوبه سرحد توسط " پشتون زلمی " انجام می
شد، تیرگی روابط دو طرف هر چه بیشتر می شد. نخست وزیر پاکستان، ذوالفقار
علی بھٹو، حین دیدار از مناطق قبایلی با تندی علیه داود خان سخن گفت و
کلمات زشت بکار برد..
ولی خان با عینک دودی، جمعه خان صوفی نویسنده کتاب، افراسیاب ختک با عینک
روشن، شهروندان جدایی طلب پاکستان با نجیب و خانمش فتانه در منزل نجیب واقع
مکروریان کابل سال ۱۹۸۶ عیسوی
ولی خان و بیگم نسیم شهروندان جدایی طلب پاکستانی در کنار فتانه نجیب و
همسرش نجیب ،
منزل نجیب در مکروریان کابل سال ۱۹۸۶ عیسوی
ادامه دارد
منبع :
فریب ناتمام _ نویسنده جمعه خان صوفی _ برگ ۱۲۷ و ۱۲۸ |