شنیدم که دوستداران و هموندان عاصی، فراخوانی را فراخوانده اند، در
بزرگذاشت عاصی. نه بر بنیاد رنجی و رواجی که گروه ای را برسوگ او
میگریانند.
این فراخوان بربنیاد رویکردِ ِ و پاسداری از ادبیات به ویژه شعر ، آن هم
هنر شاعری امروز نگاهِِِ ِ پاسخگویانه دارد.
پس نکته یی که در پیوند با عاصی این جا پیشکش میشود؛ نگرش بکر و باز خوانی
امروزین از کارنامه عاصی است ، و عاصی به عنوان یک متن چه گونه باید خوانده
شود؟ و چه گونه خوانده شده است؟
میگذریم از این که دسته ای عاصی را نمادِ شعر امروز و دسته ای یل گردان
فراز شعر مقاومت خوانده اند وگروهی عاصی را وشعر او را آن گونه جدی
نمیگیرند . به هر نگاه در جایگاه ِشعر به ویژه شعر پارسی که اکنون ما
میسراییم ، بی هیچ گزافه ای عاصی را عبور کرده ایم.
پس چرا بازهم از عاصی میگوییم ؟ سوای سخت کوشی،عشق او به ادبیات پارسی و
تلاش پیگرانه وی، عاصی را شاعر جوانمرگ می نامیم . راز و رمزِ ِ ماندگاری
عاصی را در همین جوانمرگیش می توان یافت .
از یک سو این جوانمرگی تداوم فریادی شد بربلندای گاهنامه انسان در برابر
خود کامه گی و تمامیت خواهی مرگ آوران سیاه کیش که ورق پاره های آن هنوز نا
سروده مانده است و از سوی دیگر متن های شاعرانه عاصی تاهنوز که هنوز است با
نگاه های امروزین خوانده نشده است. تو گویی که عاصی شعری هست که هرگز سروده
نشده است!
|
استاد کاظمی و قهار عاصی فقید