کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

تانیا عاکفی

    

 
فریاد زن

 

 


مادرم شعر من نواى من است
كودك ام زاده ى صداى من است
هر شب از شاخه هاى انديشه
خوشه چينم، قلم خداى من است
بيش از اين آرزو ندارم من
زن من استم، همین برای من است
زن همان كس كه خوار و كم زور است؟
نه عزيزان، نه اين سزاى من است
زن همان مادر زمين و زمان
زن خدا هست، او خداى من است
زن ، نه بازيچه ى هوس بازى
دامن پاک ، مدعاى من است
زن سراپا سرشته شد ز وفا
مهر دوران به دست و پاى من است
زن همه خوبى و فريبایی
خوش تراشی ِ من جفاى من است
زن خداوند گار زيبایی
كشور حسن در قفاى من است
مادر هستى ام، كمم مشمار
كه بهشتت به زير پاى من است
گربه كف زر، به سر ندارم تاج
زيورم اشك بى صداى من است
گر صدايم به گوش كس نرسيد
دَوَران كرّ، ز هاى هاى من است
تا بكى بشنوم، مگو كه زنى
آره من زن، كجا خطاى من است
لب فرو بستن و نگفتن درد
پس از اين نه! نه ماجراى من است
حال فرياد ها بلند شده ست
خبرت هست، كين براى من است؟
من فرازى ز تو نخواهم مرَد!!!
ما برابر، همين سزاى من است




١٩ اكتوبر ٢٠٠٥

پاپندريخت هالند

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۰۷              سال  چهــــــــــــــــــاردهم                    حوت   ۱۳۹۶                       هجری  خورشیدی   اول مارچ ۲۰۱۸