در لحظهی تولد ما احتمالا مادرانمان از اینکه دختری به دنیا آوردهاند
احساس شرم کردند؛ بعدها اما این طوق را خود ما به گردن کشیدیم .
در نُه سالگی از دنیای شاد و آزاد کودکانه به دنیای پر از محدودیت بزرگسالی
پرتاب شدیم، موهای قشنگ مان را پنهان کردیم و از اینکه کسی آن را ببیند
خجالت کشیدیم.
به سن بلوغ رسیدیم و بدنمان ناخواسته دچار تغییراتی شد، لباسهای گشاد
پوشیدیم تا کمتر با نگاههای سرزنشگر مواجه شویم.
بعد عادت ماهانه شروع شد و تازه متوجه شدیم که چقدر با آدمهای معمولی
تفاوت داریم. خونریزی، دردهای شکمی، ضعف جسمانی و آشفتگی روحی، همهی
اینها را در سکوت تحمل کردیم به اضافهی حس شرمساری !
بعدها ازدواج کردیم، با یک دنیا ترس و استرس که نکند باکرهگی ما مورد
تایید قرار نگیرد و موجب ننگ و خجالت خانواده شویم .
باردار شدیم، شکم بزرگ ما در واقع یک موضوع شرمآور بزرگ بود که از پنهان
کردنش عاجز ماندیم و به ناچار خودمان را پنهان کردیم .
نه ماه با تغییرات شگفتانگیز در بدنمان مواجه شدیم ، نه ماه اضطراب،
اشتیاق و درد را در خفا تجربه کردیم . روزها را با معدههای ناسازگار،
بدنهای خسته و روان افسرده به شب رساندیم و شبها را با تنگی نفس،
بیخوابی و کابوسهای ناشی از استرس به صبح.
بعد از آن نوبت زایمان رسید یکی از سختترین مراحل زندگی یک زن، در آن مورد
هم حرفی نزدیم وگرنه این اتفاق از داستانهای شاهنامه هم حماسیتر بود .
همهی این مراحل را در سکوت و انزوا سپری کردیم تا اینکه یک روزی یک جایی
حس کردیم زیر سنگینی این حجم حرفهای ناگفته به زور نفس میکشیم . به طور
عجیبی حالا بابت هیچکدام از آنها شرمسار نبودیم .بلکه شدیدا نیاز داشتیم
به گفتن و به شنیده شدن .
شروع کردیم به حرف زدن راجع به یکی از مهمترین این مراحل یعنی بارداری .
بازخوردهای متفاوتی داشتیم ، شاهد استقبال و حمایت خوبی بودیم. زنهای
زیادی سکوت خود را شکستند و از تجربیات خوب و بدشان در این دوره نوشتند،
بعضی هم خاطراتشان تلخ و آزاردهنده بود و آمادگی نوشتن نداشتند . عدهای
هم آن را حریم خصوصی عنوان کردند .
آقایان هم واکنشهای متفاوتی داشتند ، اکثرشان حمایت کردند و این را اقدام
بجا و شایستهای دانستند و گفتند که نیاز هست این حرفها گفته شود برای
اینکه آنها بهتر بتوانند موقعیت خانمها در این دوره را درک نمایند. عدهای
از تجربهی پدر شدنشان نوشتند. بعضیها هم حوصلهی شنیدن این حجم از
حرفهای زنانه را نداشتند یا اصولا صحبت راجع به این مسائل را در فضای
عمومی چندان پسندیده نمیدانستند .
اما در واقعیت مردها چقدر راجع به بارداری که نتیجهی یک رابطهی دوسویه
بین خود و همسرشان است آگاهی دارند و یا اصولا چقدر خود را ملزم به دانستن
بیشتر در این مورد میبینند؟ راجع به سن مناسب بارداری، تغییرات فیزیکی و
نیازهای مادر و جنین، مراقبتهای بهداشتی و لزوم حمایتهای روحی، روانی از
مادر چقدر میدانند؟ چند درصدشان راجع به افسردگی دوران بارداری و پس از
زایمان که میتواند زمینهی مشکلات عدیدهای شود ،اطلاع کافی دارند؟
ناگفته پیداست، این نیاز شدیدا احساس میشود که زمینهی گفت و شنود باید
بیش از پیش مساعد و دیوارهای خودساختهای که ما را از هم دور کرده برداشته
شود. گفتمان در فضایی شفاف مهمترین راه برای آگاهیدهی به افراد خانواده و
جامعه است. به فرزندانمان هم اجازه دهیم وارد این گفتمانها شده و آگاهی
لازم را کسب نمایند . به آنها بیاموزیم تن به عنوان اولین و مهمترین تعلق
هر انسان، هرگز نباید دلیل تحقیر و شرمساری باشد و اینکه تفاوت در دو جنس
امری کاملا طبیعی و به منظور بقا نسل است که نه برتری محسوب میشود و نه
ضعف.
فراموش نکنیم فرزندان ما پدران و مادران آینده هستند که قرار نیست آیینه تمام نمای رفتارهای والدینشان باشند. باید به آنها فرصت فهمیدن و درک
بیشتر از موقعیتهای متفاوت جنس مخالف را بدهیم و این میسر نمیشود مگر در
عرصهی گفت و شنود عاری از موانعی چون شرم و محافظه کاری .
|