از ذهن های بسته و پُر گَرد می ترسم
از دیو و دَد نه آدم وِلگرد می ترسم
در کشوری که نرخ آب و خون یکسان است
مرد و زنش قاطی صد نامرد می ترسم
از آنکه نتواند کند تفکیک خوب و بد
از طرز فکرش میشوی سر درد، می ترسم
راه سفر آسان بود تا همسفر همراست
از آنکه برگشت، نیمه راهی کرد، میترسم
از آنکه محکومت کند در عشق ورزیدن
از مرده نه از زنده ی دلسرد می ترسم
م.ا.ع |