کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

همایون تاچ
 7مارچ 2018/ لندن

    

 
جنگ تجاری امریکا
و استراتیژی جدید این کشور در مورد افغانستان و جنوب آسیا

 

 


با اعلان استراتیژی جدید ایالات متحده امریکا در مورد افغانستان و جنوب آسیا در سپتمبر 2017 چرخش بنیادی در مناسبات ایالات متحده امریکا و متحدان بین المللی اش، بشمول ناتو، در مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم بین الملی پدید آمد. این استراتیژی وضعیت و جایگاه سه کشور عمدۀ جنوب آسیا، افغانستان، هند و پاکستان را از زاویۀ بنیادگرایی و تروریسم در معرض توجه قرار می دهد: دو کشور اولی به عنوان قربانیان اصلی و عمدۀ تروریسم بین المللی، و پاکستان، به حیث حامی تروریسم.
در واقعیت امر پاکستان در چهار دهۀ اخیر به کانون پرورش بنیادگرایی تبدیل شده و همزمان با پناه دادن به سازمانها، شبکه ها و گروههای بین المللی تروریستی، مانند القاعده، طالبان افغانی، شبکه حقانی، لشکر طیبه، لشکر جنگوی، جیش محمد، طالبان پاکستانی، ...، و در این اواخر، با نادیده گرفتن فعالیتهای شاخۀ خراسان دولت اسلامی (داعش) در سرزمین خود، به آموزش، تجهیز و اعزام تروریستان حرفه ای برای انجام فعالیتهای دهشت افگنانه به کشورهای همسایۀ خود، افغانستان و هند، می پردازد.
آغاز جنگ تمام عیار ایالات متحده امریکا و متحدان بین المللی اش در برابر تروریسم بین المللی در پی حملات تروریستی یازدهم سپتامبر 2001 بر مرکز تجارت بین المللی در نیویورک و ساختمان پنتاگون، مقر وزارت دفاع آن کشور، همزمان است با تحولات بزرگ اقتصادی، سیاسی و نظامی در سطح جهان. جهان دو قطبی که با پایان جنگ سرد وارد مرحلۀ جدیدی در روابط بین الدول، در دوران جهان یک قطبی شد.
در اواخر دهۀ هفتاد و اوایل دهۀ هشتاد قرن بیستم میلادی (1979- 1985) [ جنگ سرد دوم] که جنگ سرد در اوج خود قرار داشت هزینه های مسابقات تسلیحاتی، رقابت فضایی، تولید جنگ افزارهای هسته ای، جنگ ستارگان، و...، میان سرمایه داری و کمونیسم، در چهرۀ دو ابرقدرت بزرگ وقت، ایالات متحدۀ امریکا و اتحاد شوروی به صورت سرسام آوری بالا رفت. این هزینه ها بنیۀ مالی هر دو جانب را ضعیف ساخت. مداخلۀ اتحاد شوروی در افغانستان و اعزام بیشتر از یک صد هزار از نظامیان ارتش سرخ به این کشور، که طولانی ترین لشکرکشی و درگیری نظامی در تاریخ اتحاد شوروی بشمار می آید (27 دسمبر 1979- 15 فبروری1988)، هزینۀ دفاعی این کشور را چنان بالا برد که موجب کاهش هزینه های رفاهی و عمرانی در اتحاد شوروی شد. در نهایت میخائیل گورباچف، رهبر جدید شوروی که در سال 1985 بر کرسی قدرت تکیه زده بود با ارایۀ برنامه های اصلاحی زیر نام "گلاسنست" تلاش ورزید تا کشور خود را از تحمل چنین هزینه های کمرشکن نجات دهد. که در نتیجه، منجر به از بین رفتن نظام جهانی سوسیالیستی گردید و با فروپاشی اتحادشوروی در 1991 جنگ سرد نیز به پایان رسید.

روسیه، وارث بلامنازعۀ شوروی سابق بعد از تجزیۀ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (بزرگ ترین رقیب بالقوۀ جهان سرمایه داری) به جمهوریتهای متشکله اش در آغاز دهۀ نود قرن بیستم، دیگر نه توان اقتصادی لازم را داشت و نه توان بهره برداری از ظرفیت ها به میراث مانده از شوروی سابق را تا در معادلات بین المللی با جهان سرمایه داری به رقابت بپردازد. در حقیقت جهان دوقطبه به جهان یک قطبه تبدیل گردید و ایالات متحده امریکا به آقای جهان تبدیل شد. ایالات متحده امریکا با داشتن بزرگ ترین ظرفیت های اقتصادی، منابع طبیعی و منابع بشری، و تکنالوژی پیشرفته دیگر رقیبی برای مدیریت جهان در برابر خود نمی بیند.
"در حالی که اقتصادهای نوظهور، و بازسازی شده در گوشه و کنار جهان، و قدرت های جدید التشکیل شامل کشورهای " بریکس BRICS " (برازیل، روسیه، هندوستان، چین و افریقای جنوبی) و قدرتهای منطقه یی مانند ترکیه، اندونیزیا و مکسیکو، و نهادهای بین المللی و منطقه ای مانند "اتحادیۀ اروپا"، "سازمان همکاری های شانگهای" از طریق پویایی عظیم اقتصادی و نفوذ فزایندۀ شان در سیاست بین المللی مطرح می باشند.
هرچند منافع و علایق کشورهای جدید التشکیل بسیار متفاوت اند، اما، به گفتۀ مدیر مرکز تحقیقات توسعه در سازمان همکاری های اقتصادی و توسعه یی، جبهه گیری "قدرت های جدید التشکیل" در برابر ایالات متحده امریکا و غرب عامل اصلی اتحاد آنها می باشد: "وجه مشترک این کشورها در جایی ظهور می کند که به جبهه گیری شان علیه ایالات متحده امریکا و کشورهای صنعتی منجر می شود". (۱)
در آسیا، چین، به تنهایی توانست در دو دهۀ اخیر قرن بیستم خود را به ابر قدرت اقتصادی جهان مبدل نماید. و به زودی به دومین اقتصاد جهان تبدیل گردید.

دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحدۀ امریکا در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری شعارهایی را بر زبان آورد که جدی انگاشتن و باور کردن به آنها نزد رأی دهندگان امریکایی بیشتر به شوخی می ماند، و یا آنها را به حد یک شعار انتخاباتی تعبیر می کردند.
دونالد ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری اش به طرفداران خود وعده داد که به مجرد وارد شدن به کاخ سفید پیمان تجارتی میان ایالات متحده امریکا، کانادا و مکسیکو North American Free Trade Agreement (NAFTA) را که در زمان تصدی ریاست جمهوری جورج بوش (پدر) به امضا رسیده و از اول جنوری 1994 نافذ گردیده بود، لغو خواهد کرد، که چنین کرد. همچنین، دونالد ترامپ به طرفداران خود وعده داده بود که از پیمان اقلیمی پاریس Paris Climate Agreement خارج خواهد شد، که آن تعهد را نیز عملی نمود. اعمار دیوار در تمام طول 3100 کیلومتر مرز بین ایالات متحدۀ امریکا و مکزیک و تجدید نظر بنیادی در وضعیت مهاجرین، اتخاذ تدابیر سختگیرانه در ورود بیشتر پناه گزینان به ایالات متحده امریکا، بخصوص متقاضیان مسلمان، بخشی از شعار های انتخاباتی آقای ترامپ بود که با وجود مخالفت آشکار و جدی امریکاییها، و حتی هم حزبیهایش از حزب جمهوری خواه، اکنون آقای ترامپ، از موضع ریاست جمهوری در صدد عملی نمودن این برنامه ها است. پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات سال 2016 ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا با تصویر کوچک ارایه شده در فوق و مخالفت با شعارها (و برنامه) های انتخاباتی وی چنین انتباه می دهد که، نظام در ایالات متحدۀ امریکا به مشکل جدی مواجه است. به عقیدۀ کارشناسان، رکود سرمایه، عدم توازن در تجارت بین المللی، تعهدات بین المللی ایالات متحده امریکا، ظهور قدرتهای اقتصادی جدید، درگیریهای منطقه ای، از مسایلی بشمار می آیند تا ایالات متحدۀ امریکا با گزینش یک سیاست غیرمتعارف، خود را از این بن بست نجات دهد و جایگاه رهبری خود را در جهان نگهدارد.

"امریکا، در درجۀ اول" از شمار همان شعارهای انتخاباتی آقای ترامپ بود که رأی دهندگان امریکایی را تشویق کرد تا برای فرد تجارت پیشه ای فرصت داده شود تا سکان رهبری امریکا را به دست بگیرد و این کشور را در جایگاه رهبری دنیا نگهدارد.
اکنون، دونالد ترامپ در آغاز دومین سال ریاست جمهوری خود، با وجود چالش های بزرگی که از جانب مخالفان سیاسی ( در درون کنگرس و در بیرون از آن) و حتی حلقۀ نزد به خود آقای ترامپ و برخی از اعضای تیم انتخاباتی اش متوجه اش است، دست به اقدام متهورانۀ دیگری زد و این بار جهان را در برابر خود به صف کشید.
دونالد ترامپ اعلام کرد، می خواهد تا بر واردات دو قلم بزرگ (فولاد و آلومینیوم) به امریکا تعرفه های جدید گمرکی به ترتیب 25 و 10 درصد وضع نماید. آقای ترامپ می گوید: "جنگ تجاری خوب است." این تصمیم واکنش دنیا را برانگیخت.
امریکا بزرگ ترین وارد کنندۀ فولاد و آلومینیوم در جهان است. میزان واردات امریکا چهار برابر صادراتش است. امریکا از بیشتر از 100 کشور جهان فولاد وارد می کند.
اتحادیه اروپا، با ابراز تشویش در برابر این تصمیم رئیس جمهور امریکا در رویارویی منافع اتحادیه اروپا با ایالات متحده تمریکا، در نخستین واکنش تلافی جویانه می خواهد بر دو قلم، پتلون جین (کاوبای) و ویسکی بوربن که از امریکا وارد می شوند تا 25 درصد تعرفه گمرکی وضع کند. در آینده بر شمار چنین کالاهای وارداتی از ایالات متحده امریکا افزوده خواهد شد.
برازیل، مکزیک و جاپان گفته اند، در صورت عملی شدن تصمیم آقای ترامپ گامهای تلافی جویانه برخواهند داشت.
بسیاری از ناظران و تحلیلگران نیز ضمن هشدار به آغاز یک جنگ تجاری جدید، اقدام ترامپ را زمینه ساز یک بحران اقتصادی گسترده برای آمریکا و جهان دانسته و هشدار می‌دهند که بحران بزرگ اقتصادی آمریکا که در سال 1929 آغاز شد نیز با وضع تعرفه روی آهن و فولاد آغاز شده و گسترش یافت.
"کریستین لاگارد" رئیس صندوق بین المللی پول هم ضمن هشدار در باره عواقب منفی این تصمیم دولت امریکا بر اقتصاد جهانی، تاکید کرد که تاثیر منفی این اقدام بر اقتصاد امریکا هم سرایت خواهد کرد.

اقدام ترامپ مغایر با قوانین سازمان تجارت جهانی است و تنها با بندی از مقررات این سازمان درباره وضع تعرفه در موارد مربوط به تهدید امنیت ملی کشورها قابل توجیه است؛ اما این در حالی است که توجیه تهدید امنیت ملی برای واردات فولاد و آلومینیوم بسیار سخت و غیرممکن است چون کشورهای عمده صادر کننده این دو کالا به ایالات متحده امریکا کشورهایی چون کانادا، کشورهای اروپایی، مکزیک، برزیل و برخی کشورهای آسیایی متحد امریکا – جاپان و کوریای جنوبی- هستند که برای واشنگتن هیچ تهدیدی به شمار نمی‌روند و جزء متحدان منطقه‌ای و جهانی واشنگتن به شمار می‌آیند.
نکته قابل توجه این است که چین در مراتب آخر صادر کنندگان فولاد و آلومینیوم به امریکا قرار دارد و این تعرفه در راستای سیاست‌های ضد چینی ترامپ نیز توجیه‌پذیر نیست.
چین، تصمیم گرفته است در صورت عملی شدن این تعرفه ها اقدامات تلافی جویانه اتخاذ کند.

سورابه گوپتا" کارشناس ارشد سیاسی و امور بین المللی در آسیا اقیانوسیه در پاسخ به سوالی درباره علت اتخاذ مواضع سخت و شدید دولت ترامپ علیه چین و ابراز نگرانی ترامپ در راهبرد جدید امنیت ملی امریکا نسبت به افزایش نفوذ چین در جهان، گفت: نگرانی عمیق ترامپ درباره افزایش نفوذ بین المللی چین، تعجب برانگیز نیست. تا با نفوذ چین در عرصه بین المللی مقابله کند. اتخاذ تدابیر مجازات آمیز و حمایتی که با هدف مجازات یکجانبه چین به خاطر آنچه که تجاوز اقتصادی و سرقت مالکیت معنوی خوانده شده است، اکنون به طور موثر و کارآمدی در حال تبدیل شدن به سیاست دولت ترامپ است.
دو مقام آگاه آمریکایی به شبکه خبری "ان بی سی" این کشور گفته اند که اعلام تصمیم اخیر ترامپ مبنی بر افزایش تعرفه واردات فلزات به آمریکا برای تحت تاثیر قرار دادن فضای سیاست داخلی آمریکا مطرح شده است.

اینک جهان در آستانۀ جنگ تجاری قرار گرفته است. نشانه ها حاکی از آن است که اجتناب از چنین جنگی، شاید بسیار دشوار باشد.
در شرایط گلوبالایزیشن (جهانی سازی) جنگ تجاری می تواند به سرعت همه گیر شود و سایر بخشهای روابط بشری را نیز آسیب بزند. برنامه های درازمدت و ستراتیژیک رشد اقتصادی، که تجارت بین المللی بخشی از آن بشمار می آید آسیب پذیرتر از همه به نظر می رسد.
وضعیت رقابت تجاری در دنیا و برنامه های ستراتیژیک اقتصادی ابرقدرتها و قدرتهای اقتصادی نوظهور مبین این واقعیت تلخ است، هرگاه سیاستمداران و کارشناسان امور در جلوگیری از رویارویی منافع قدرتها در نقاط مورد رقابت از شکیبایی و دوراندیشی کار نگیرند و تنها بر منافع خود و کشور خود بیاندیشند، شاید درگیریهای غیرقابل پیش بینی به وقوع بپیوندند.
یکی از نقاط رقابتی در برنامه های اقتصادی ستراتیژیک ابر قدرتها، منطقۀ جنوب آسیا است. چین برنامه های بلندپروازانۀ اقتصادی خویش، از آن جمله، طرح "یک راه و یک کمربند" را ، که بخشی از "راه ابریشم جدید" بشمار می آید با سرمایه گذاری هنگفتی در منطقه راه اندازی کرده است. بخش عمده ای این راه از سرزمین پاکستان امروزی، از شمالشرق این کشور به سمت جنوب غرب و جنوب، تا بندر گوادر در منطقۀ پرتنش بلوچستان می گذرد. در حالی که ایالات متحدۀ امریکا از سال 2001 میلادی به هدف جنگ با تروریسم بین المللی در افغانستان حضور نظامی دارد و شواهد نشان می دهند که این حضور برای سالهای متمادی شاید به درازا بکشد.
حضور نظامی امریکا در منطقه و جنگ با تروریسم بین المللی نیاز به همکاری های بین المللی و منطقه ای دارد. پاکستان، به عنوان کشوری که هم به بنیادگرایان و تروریستان پناه داده است و همچنین با آموزش، تجهیز و اعزام آنها به افغانستان و هند غرض دهشت افگنی عملا از تروریسم حمایت می کند، در عین زمان برای سرپوش گذاشتن به این اعمال خود به ائتلاف بین المللی ضد تروریسم پیوسته است. پاکستان با تعقیب سیاست ریاکارانه از میلیاردها دالر کمک زیر نام مبارزه با تروریسم بهره برد.
استراتیژی جدید ایالات متحده از پاکستان تقاضا می کند تا از حمایت و پناه دادن به سازمانها و گروه های تروریستی دست بردارد، به فعالیت طالبان افغانی و شبکۀ حقانی در خاک آن کشور خاتمه بخشد و آنها را وادارد تا با دولت افغانستان روی میز صلح به مذاکره بنشینند. اما پاکستان با عدم تمکین به این درخواست، و با اتکا بر پشتوانۀ مالی چین از ناحیه پروژه های بزرگ اقتصادی این کشور، به سیاست حمایت از تروریسم خویش ادامه می دهد.
مشکل منطقه، که در پاکستان با ادامه سیاست حمایت از تروریسم گره خورده است می تواند دو راه حل داشته باشد؛ (1) همکاری در حل صلح آمیز مشکل (تروریسم و نا آرامیهای افغانستان) با دست برداشتن از حمایت از تروریستان و وادار نمودن آنها به مذاکرات صلح. این روش می تواند نه تنها ازتنش و رویاروی جلوگیری کند، بلکه زمینه های رشد سریع برنامه های اقتصادی را در منطقه فراهم می نماید. (2) اتخاذ روشهای تنبیهی و مجازاتی بر حامیان تروریسم بین المللی بشمول قطع کمکهای مالی، تحریمهای گوناگون اقتصادی، نظامی ، تجاری وغیره، کمک به مخالفان سیاسی، به دادگاه کشاندن مجرمان جنایات بشری و عدم همکاری در تحقق برنامه های ستراتیژیک ، و سایر موارد.
پایان

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۰۷              سال  چهــــــــــــــــــاردهم                    حوت   ۱۳۹۶                       هجری  خورشیدی   اول مارچ ۲۰۱۸