اشاره: منیژه باختری،
فرزند واصف باختری از شعرای نامآور زبان و ادبیات فارسی است. تا مقطع
کارشناسی ارشد در رشتۀ ادبیات فارسی و ژورنالیزم درس خوانده است. چند سالی
به عنوان استاد ژورنالیزم دانشگاه کابل کار کرده و سپس به حیث رییس دفتر
وزیر خارجه مقرر شده است. به دنبال آن به حیث سفیر افغانستان در ناروی
منصوب گردیده است. از خانم باختری چندین جلد کتاب زیر عناوین جهان دلانگیز
خبر؛ اخلاق و حقوق در ژورنالیزم؛ سه پری؛ انگبین نیشخند و شرنگ نوشخند؛
روزنامه نگاری ادبی؛ دستینههای بی دستور به چاپ رسیده است. خبرنگار
فارسی.رو دربارۀ وضعیت رسانهها و مطبوعات در افغانستان با استاد منیژه
باختری مصاحبه کرده است. شرح مصاحبه را در زیر میخوانید:
بهتازهگی کتاب دیگری از شما زیر عنوان «93 سال
رسانه و قانون» در کابل منتشر شد. دریافتهای اصلیتان در کتاب تازه چیست؟
کتاب «۹۳ سال رسانه و قانون» بررسی سیر تاریخی رسانهها و تدوین قوانین
رسانهیی از سال ۱۳۰۱ تا سال ۱۳۹۴ خورشیدی است. خط تاریخی انکشاف و تدوین
قوانیناساسی و قوانین مطبوعات و رسانهها، رسمیشدن معارف، چگونهگی آزادی
بیان و آزادی مطبوعات و سیر تحول و تطور آن بخش مهم این کتاب است. در این
کار پژوهشی کوشیده ام تا مؤلفههای آموزش و فرهنگ و شاخصههای سیاسییی که
در مصادره و یا توسعه رسانهها و سیاست فرهنگی سهم داشتهاند و رابطة آزادی
مطبوعات و آزادی بیان را در یک خط تاریخی و در پرتو قوانین مطالعه کنم و در
ضمن خلایی را که میان قوانین و تطبیق آنها وجود داشت، شناسایی کنم. در این
کتاب بیشتر به منابع رسمی، قوانین اساسی و قوانین رسانهها میان سالهای
۱۳۰۳ تا ۱۳۸۸ و نقل قولهای افراد تاثیرگذار در رسانهها استناد کردهام.
به بیان دیگر، در این جستار، تلاش کردهام تا توسعة رسانهها و قوانین
رسانهیی و تغییرات اجتماعی و فرهنگی را از نخستین قانون اساسی افغانستان
(۱۳۰۱) و نخستین نظامنامه مطبوعات افغانستان (۱۳۰۳) در دوران
شاهامانالله تا تصویب قوانین آزادیگرا در عصر حکومت حامد کرزی تشریح کنم
و بهگونههایی سیر تحول رسانهها، نظام آموزش و پرورش و تطور قانونهای
مرتبط به حوزه رسانهیی را مقایسوی در کنار هم بگذارم. بدون شک که کتاب «۹۳
سال رسانه و قانون» تاریخنگاری نیست ولی تلاش ورزیدهام تا مهمترین
رویدادهای هر دوره را بهگونهیی که یک تصویر عمومی نسبت به وضعیت فرهنگی
آن دورهها را ارائه نمایند، تشریح کنم. پالیسیهای رسمی دولتهای
افغانستان، بررسی رسانهها از جامعة پیشامدرن افغانستان تا هویت آنها در
عصر حاضر، ارتباطات مشارکتی و کار شعوری خبرنگاران و کنشگران رسانهیی و
سیر پیشرفت حقوقی رسانهها مبنای این کار پژوهشی بودهاند.
در شانزده سال پسین، صدها رسانۀ تصویری، صوتی و
چاپی در افغانستان به فعالیت آغاز کرده است. به عنوان استاد روزنامهنگاری،
کارکرد رسانهها را در شانزده سال پسین چگونه ارزیابی میکنید؟
حضور هزاران رسانه در شانزده سال پسین، بدون شک یکی از دستآوردهای دولت و
مردم افغانستان در پرتو حمایت جامعه جهانی است. به باور من رسانهها
تغییرات اساسی و بنیادین را در دریافتها و اندیشههای مردم افغانستان
ایجاد کردهاند. قبل از آن سرزمین ما از لحاظ سیاسی و اجتماعی در انحصار
بود و اطلاعات و معلومات در انحصار چند رسانة دولتی بود که پس از فلترهای
سنگین به مردم میرسیدند. اما امروز افزون بر رسانههای ملی، شهروندان
افغانستان از طریق ابزارهای نوین تکنالوژی به جهان وصل شدهاند. امروز در
دوردستترین دهکدة افغانستان هم مردم به اطلاعات و برنامههای رسانهیی
دسترسی دارند. شهروندان در بیان آنچه میخواهند بگویند آزادی دارند و
رسانههای آزاد زمینة مشارکت قشرهای گوناگون را در روند اطلاعرسانی،
تأثیرگذاری و بههمرسانی دیدگاهها و اندیشههای متفاوت و گوناگون فراهم
آورده است. به صورت فشرده میتوانم بگویم که در افغانستان انقلاب رسانهیی
به معنای واقعی و ملموس اتفاق افتاده و بر دیدگاهها، اندیشهها، طرز
زندهگی و رفتار و گفتار بسیاری از شهروندان تاثیرات مثبت گذاشته است. جدا
از شماری از کمبودیها، رسانهها پایههای دموکراسی و حقوق شهروندی مردم
افغانستان اند، اما نباید فراموش کنیم که یکی از حلقههای مهم روند
اطلاعرسانی آزاد و آزادی بیان که تاثیرگذاری و اصلاح از طریق آزادی بیان
است، در واقع وجود ندارد. و بدینگونه این روند به شکل ناقص در سرزمین ما
جریان دارد. به این معنا که آزادی پس از بیان، روحیة انتقادی و
مسؤولیتپذیری به آن شکلی که لازم است، فراهم نشده است. از سوی دیگر، روند
توزیع اطلاعات در سراسر کشور عادلانه نیست و شمار بیشتر رسانهها در کابل و
شهرهای دیگر تجمع کردهاند. آسیبهای دیگری نیز وجود دارند که مجال صحبت
در مورد آنها در این گفتگو فراهم نیست.
با پیوستن برخی جریانها به پروسۀ صلح،
نگرانیهایی از محدودشدن آزادی رسانهها و مطبوعات در کشور به وجود آمده
است. همچنان، رسانهها از عدم دسترسی به معلومات شکایت دارند. آیا خطری
متوجه آزادی بیان و فعالیت آزاد رسانهها است؟
بیگمان پیوستن عناصر محافظهکار و دگماندیش در ساختار دولت افغانستان و
در مراجع قدرت، در مجموع به دموکراسی نوپای کشورمان و نهادهای دموکراتیک
از جمله رسانهها آسیب میرساند. عناصر افراطی در طول تاریخ افغانستان مانع
تجدد، آزادی و پیشرفت شده اند و هنوز هم با تکیه به اقتدار سنتی خود
میتوانند خطر جدی در برابر رسانهها و آزادی بیان باشند. با این هم من به
این باورم که رسانههای افغانستان در شانزده سال پسین به نیروی عظیم و قدرت
شگفتیزایی مبدل شدهاند که میتوانند در برابر چنین گروهها و افرادی
مقابله کنند. از جانب دیگر، بیشتر شهروندان ما امروز به درجهیی از
خودآگاهی و اندیشه رسیدهاند که از آزادی رسانهها و آزادی بیان بیدریغ
حمایت میکنند و در برابر چنین دیدگاههای افراطی میایستند. با این هم
انکار نمیکنم که افرادی با دیدگاههای افراطی و طالبگرایانه خطر جدی در
برابر رسانهها و آزادی بیان به شمار میآیند و هرگاه برای چنین افرادی در
نهادهای قدرت و یا تربیونهایی که به صورت سنتی افکار مردم را در اختیار
دارند، جا داده شود، آسیبهای جدی به آزادیهای فردی و حقوق بشری شهروندان
وارد خواهد شد.
یکی از مهمترین دشواریهای کار خبرنگاری در افغانستان عدم دسترسی به
اطلاعات درست و ثقه است. با این که خوشبختانه «قانون دسترسی به اطلاعات»
نافذ است و آهسته آهسته درک و حرمتگذاری به ارائه اطلاعات از سوی مسؤولان
نهادینه میشود، اما هنوز هم خبرنگاران در راستای به دستآوردن معلومات با
سدهای بیشماری روبهرو اند. خبرنگاران در این راستا از سوی نهادهای دولتی
و غیر دولتی، گاهی حتا به شدت توهین و تحقیر میشوند و در بهترین حالت، آن
چه را که نیاز دارند به دست نمیآورند و در عوض اطلاعات و معلوماتی را که
نهادها میخواهند منتشر شود، در اختیارشان گذاشته میشود.
ناگفته نگذارم که این موضوع تا اندازهیی ریشه در عرف و فرهنگ بروکراتیک
افغانستان نیز دارد. دیوانسالاران و کارمندان دولتی، با اینکه در پرتو
قانون ناگزیرند که معلومات مورد نیاز خبرنگاران و شهروندان را فراهم
نمایند، گاهی از این مسؤولیت بدون اینکه دلیل قابل توجیهی داشته باشند،
فرار میکنند. از سوی دیگر، شماری از اطلاعات به دلایل امنیتی محرم و
غیرقابل دریافتاند و این وظیفه خبرنگاران و شهروندان است که با
مسؤولیتپذیری به این موضوع مهم احترام بگذارند. به باور من موضوع دسترسی
به اطلاعات در افغانستان خیلی نو است و مستمرشدن آن نیاز به زمان و آگاهی
دارد.
اکنون نقش و حضور زنان افغانستان را در
فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... چگونه میبینید؟ آیا نمایندگان
زنان در مجلس و حکومت توانستهاند از زنان کشور به خوبی نمایندگی نمایند؟
زنان افغانستان در سالهای اخیر بهگونة دراماتیکی در کنشهای سیاسی،
اجتماعی و فرهنگی سهم گرفته اند. زنان چه در ساختارهای دولتی و چه در
نهادهای غیردولتی، با سهمگیری و مشارکت تصویر جدید و مدرنی از زن
افغانستان را ترسیم کرده اند اما ساختارهای سنتی و توزیع غیرعادلانه
فرصتها سبب شده است که در سطح بزرگ شکاف بزرگی میان زندهگی و امکانات
زنان شهرنشین تا زنان و روستاها و مناطق دورافتاده به میان بیاید. حتا در
سطح کوچکتر امکانات برابر برای زنان در شهرها هم وجود ندارد. این معضله
بر میگردد به باورهای سنتی و بسته در مورد حضور و نقش زنان در جامعه و در
ضمن نبود پالیسی دولتی همهجانبه برای رشد و پیشرفت همه زنان در افغانستان.
شماری از زنان صاحب کرسیهای دولتی و نهادهای غیردولتی با خودآگاهی، دانش
و درایت توانسته اند که نمایندهگان شایستهیی باشند، اما در بیشتر موارد
متاسفانه که گزینش زنان به دلایل سیاسی و سفارشی صورت گرفته و از حضورشان
استفاده ابزاری شده است. مورد غمانگیز در مساله مشارکت زنان در زمینههای
مختلف در سرزمینمان این است که ایشان در ردههای تصمیمگیری و صلاحیت کمتر
قرار گرفتهاند. بیشتر اجراکننده برنامهها بودهاند تا اینکه خود طراح
برنامهها و تصمیمگیرندة امور باشند.
افغانستان در دو سال اول حکومت وحدت ملی، شاهد
فرار قابل توجهی از جوانان و «مغزها» به بیرون بوده است. مهاجرتهای گسترده
و فرار مغزها چه پیامدهایی داشته است؟
متاسفانه بدتر شدن وضعیت اقتصادی، سیاسی و امنیتی و نبود امنیت شغلی در چند
سال پسین سبب شده است که شمار زیادی از باسوادان و روشنفکران افغانستان به
بیرون از کشور پناه ببرند. بیوطنی و غربت درد بزرگیست. کمتر کسی حاضر
میشود که سرزمین خود و هموطنان خود را در صورت داشتن امنیت و حداقل
امکانات زندهگی ترک کند. فرار، غربت و پناهگزینی از یکسو غمانگیز و قصة
مکرر مردم ماست، از سوی دیگر مسؤولان و بازار کار افغانستان زمینه اشتغال
برای چند میلیون شهروند تحصیل کرده را فراهم نیاورده اند. هنوز هم هزاران
جوان تحصیلکرده و با اندیشه در افغانستان حضور دارند که با سند های تحصیلی
خود به دنبال کار میگردند و با معضل جان فرسای بیکاری رو به رو اند. آنان
میتوانند – اگر زمینه کار برایشان مساعد شود- در بازسازی، رشد و توسعه
کشور سهم بگیرند. این شکاف با حضور نسل نو پر خواهد شد و جای نگرانی، حداقل
برای من، ندارد. مهاجرتها گوشه های مثبتی نیز دارند که کمتر روی آنها
تمرکز شده است.
در سه سال پسین، برخی نگرانیهایی دربارۀ ناپایداربودن دستآوردهای شانزده
سال گذشته در زمینۀ آزادیهای اجتماعی، فعالیت نهادهای مدنی و حقوق بشری به
وجود آمده است. به باور شما، دستاوردهای شانزده سال در خطر قرار دارند؟
دستاوردهای سالهای پسین بدون شک با خطر جدی روبهرو اند. در حقیقت
دستاوردهای چهارده ساله مردم ما در زمینههای قانونگذاری، حقوق شهروندی،
آزادیهای اجتماعی و کنشگریهای مدنی و حقوق بشری با انتخابات سال ۲۰۱۴ و
پیامدهای آن متزلزل شد. با زیر پا گذاشتن قانون اساسی و به میان آوردن
حکومتی که خلاف قانون و نظام حقوقی افغانستان شکل گرفت، امروز سخن گفتن از
حفظ دستاوردها به شوخی تلخی میماند؛ با این هم وظیفه تمام شهروندان
افغانستان است که از دستاوردهای مشترک در زمینههای حقوق بشر، رسانهها و
کنشهای مدنی تا جایی که مقدور است به گونههای فردی یا گروهی، آگاهانه و
مسؤولانه حمایت کنند.
به آیندۀ افغانستان خوشبین هستید؟
به مردم افغانستان خوشبین استم و امیدوارم که شاهد پیروزی آنان در مبارزه
با سیاهی و تاریکی باشم. من مردمی را میبینم که «دستان خویش را بر گرد
آفتاب کمربند کرده است». همین مرا خوشبین میسازد.
فارسی.رو |