کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

سید رضا محمدی

    

 
لحاف ملا نصرالدین

 

 

در قدیم وقتی جنگی بی معنی بود می گفتند نزاع بر سر لحاف ملاست. جنگ امروز افغانستان چنین چیزی است. در افغانستان بر عکس خاورمیانه و آفریقای شمالی، دغدغه مذهبی باعث نزاع نیست.به طور جدی تر ، افغان ها به چیزی باور ندارند. نه مذهب نه ایدیولوژی های مدرن و نه توتم های سنتی. در هر کدام از افغان ها ، آمیزه ای از هر کدام اینها هست اما به هیچ کدام دلچسپی چندانی ندارند. برای همین می توانند در ساعتی رنگ عوض کنند. طالبان و گروه های سلفی افغانی هم چنین وضعی دارند. برابر شده، امروز سلفی شده اند فردا همین ها کمونیست می شوند، صبحش لیبرال،صبح دیگرش یک چیز دیگر. برای مثال، همین افراطی های طالب، در نمونه هایی که از شعرهایشان وجود دارد که البته شعر، تجلی پنهانی ترین بخش وجود هر گروه در افغانستان است، پر بسامد ترین موتیوها، عشق و شمشیر و قوم و غیرت و عشقبازی است.دلبستگی به همجنس بازی و حتی همخوابی با حیوانات بیشتر از مسایل دینی در اشعارشان دیده می شود. این یعنی که مذهب سهم بسیار کمی در جنجال شان دارد. دوم اینکه، جنگ در افغانستان تجارتی پر سود شده است، تجارت خانه های بسیاری در جنوب، از خرید و فروش جان افراد تغذیه می شود. به طور مثال، شرکت های امنیتی و فابریکه های مواد مخدر را می شود نام برد. شرکت های امنیتی برای اینکه امنیت یک کاروان مال را از مسیر شاهراه جنوب تا کابل تامین کنند چه از راه جلال آباد و چه مسیر قندهار، احتیاج دارند تا گروه های طالبی باشند که این کاروان ها را آتش بزنند اما وقتی صاحب مال به آنها پول داد، هیچ طالبی در راه وجود ندارد، ابتدا این امر منحصر به کاروان های خارجی بود اما مثل هر ویروس دیگری کم کم به همه جا رسید.حالا حتی از مال یک مسافر رد مرز شده مطرود هم این شرکت ها حق می گیرند، چیزی شبیه به تاریخ بیمه در غرب، برای همین هم تاجران امنیت حالا شرکت های بیمه هم ساخته اند در سه سال گذشته بیش از یازده شرکت بیمه ثبت شده است. از وقتی حکومت افغانستان و خارجی ها مسیر ترانزیت را به شمال کشاندند کار و کاسبی این شرکت ها کساد شد. یکی از علت های اساسی مخالفت با عطامحمد نور ، والی بسیار پرطرفدار مجاهدین در بلخ، لابی همین شرکت های زورمندست. رییس جمهور که نه ماه قبل با کلی ستایش و اصرار از او خواسته بود بخاطر دل مردم استعفا ندهد، حالا دل مردم را با دل این تاجران بزرگ مجبورست طاق بزند، به عین شکل، کشت مواد مخدر و شیوع فابریکه های مواد مخدر هم در حال انتقال یا گسترش به شمال هستند. مثلا زمین های زراعی ولایت های سرپل، بغلان، بلخ کوهی وجوزجان و بدخشان ناگهان مخدر شدند.ولسوالی های چهارگانه اندراب، به طور مطلق در دو سال گذشته غیر خشخاش و چرس نکاشته اند. این تجارت مخوف، بدتر از اولی، مافیایی جهانی را پشت سر خود دارد. فابریکه های هرویین سازی و مواد شیمیایی هم دیگر قابل حساب نیست.همین هفته گذشته یک کاروان چند صد کیلویی کریستال در حال قاچاق به ایران ضبط شد، اما مسیر اصلی قاچاق فعلا مرزهایی شوروی سابق است به شکلی که در هفته گذشته تاجران هرویین در داخل خاک تاجیکستان چار افسر مرزی تاجیک را کشته اند. همین تاجران افیون، در کابل دانشگاه و فابریکه ابریشم و باربری و خرید و فروش چوکی های دولتی را دارند. چهره های مخوف موهومی که همه چیز را در افغانستان رقم می زنند، جنگ هنر آنها و سوراخ روزیشان است. رییس جمهور و البته هر کاندید حکومتی دیگری مجبور ست هم در دوران کمپاین هم بعد از آن به اینها باج بدهد، شاید رییس جمهور فکر می کرد می تواند درین بین راهی برای رویاهای توسعه مدارش هم پیدا کند اما واقعیت این است که در چنگال گرگ هایی گرفتارست که قدرتمند تر از توان و توهم اوست. به طور مثال در سه سال او نتوانسته یکی از همین ها را از ریاست دفترش بردارد، چندین بار او را به عنوان سفیر تعیین کرد اما او محکم در جایش بود او را وزارت پیشنهاد کرد اما او محکم تر در جایش نشسته، اداره امور را با کلی ترفند از او گرفت اما او در مقابل تعیینات همه حکومت را توسط اداره اصلاحات اداری به دست گرفت..این قصه، یکی از ده قصه پنهان جنگی در افغانستان است که اگر به سفره محروم نان تازه نمی رسد، بروی مطبخ این محرمان جنازه می رسد.

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۰۳  سال  سیـــــــــزدهم                    جــــدی   ۱۳۹۶                       هجری  خورشیدی    اول جنـــــــــــــــــــوری ۲۰۱۸