کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

سالار عزیزپور

    

 
بوطیقای متن و رویکردِ انتقادی بر ادبیات داستانی

 

 

نوشتن انگیزه‌های مختلف دارد؛ گاهی برای خود می‌نویسیم ویا سایۀ خود و زمانی برای دیگران. این متنی را که اکنون می‌خوانید، هم برای خودم آن را می‌نویسم و هم برای دیگران.
رسالت یک نویسنده در برابر مخاطب، متن وخودش زمانی آغاز می‌شود که نخستین کلمه را بر کاغذ ویا برگۀ دیجتالی می‌نگارد واین‌جاست که زبان و به ویژه ادبیات در عصر کخدایی متن نمود و بازتاب دیگر می‌یابد.
هر متن ادبی در زبان واقع می‌شود. زبانی که متن ادبی درآن واقع می‌شود؛ کمتر ترجمه پذیر است. به خاطری که ادبیات گونه‌یی از زبان است. گونه‌یی از زبانی که نرم‌‌های زبانی را دگرگون می‌کند؛ زبانی که در ادبیات دست کاری می‌شود از زاویۀ دید مؤلف وبه تعداد سبک‌ها،نگاه‌ها و نگاره ها ، صورت متنوع وگونه گون می‌یابد.
می‌دانم که هر اثر مکتوب، ادبیات نیست. نگاره‌های گزارشی ورسانه‌یی وکتاب‌های تاریخی، پژوهشی وعلمی. متنی که هستی دیگری را رقم می‌زند در برابر هستیی که ما را در حصار دارد. بزرگترین نویسنده‌گان از ادبیات تعبیر‌هایی من در آوردی خود را دارند واز برداشت‌های معیاری سر باز زده اند.
در ادبیات کلاسیک وحتا مدرن، بیشتر محتوا وپیام مطرح بود؛ اما در ادبیات امروز چی شعر، داستان و درامه بیشتر چیده‌مان وفرم زبانی مطرح است.کاری که در زبان صورت می‌گیرد. این اجرا وکاری زبانی در انواع ادبی امروز سکۀ درخشیده دارد.
بوطیقای متن
در یک نگرشِ تقلیل‌گرانه از سه گونه بوطیقا می‌توان نام برد:
ــ بوطیقای ارسطو و یا کلاسیک
ــ بوطیقای مدرن
ــ بوطیقای پاشان ویا پست مدرن
با یک دید ژرف تر به تنگنا ها و محدودیت این دسته‌بندی‌ها می‌توان پی برد. خود همین دسته بندی در پهلوی آن که نسبی است ویک امر مطلق نیست. در کنار آن از زاویه و منظر به ویژه‌یی طرح می‌شود. در هر صورت، نفس همین دسته بندی‌‌ها با خوانش ویا باز خوانی خاصی رقم می‌خورد.برای من این مهم است که با کدام دید و معیاری به خوانش متن بپردازم. در بسا موارد این خود متن است که چراغ سبز به منتقد می‌دهد که با کدام دید به بازخوانی اثر ویا متن دست ببرد. در این جا این نکته ژرف را نمی‌شود از یاد برد که هر نقد بخشی از متن است نه تمام متن. منتقد در بهترین صورت کاری بیشتر از این کرده نمی‌تواند،حتا اگر به یک متن ناقص الاخلقه، سر وصورت وجان وتن ببخشد. چرا که منتقد از زوایه و دید خاصی دست به این امر می برد. جای زوایه دید ونگاهِ دیگر به طور کامل خالی می‌ماند. با همه این‌ها نقد یک متن مستقل ومتکی به ذات خود نیز می‌توان باشد.
از وسوسه تا رسالت نقد
از زمانی که دست به نوشتن برده ام. کسی را داشته ام که منتقد خودم بوده است؛ برای بهتر نوشتن وخوب نوشتن. این کس شانه به شانۀ نوشته‌هایم زنده گی کرده، نفس کشیده و همواره در برابر متن‌هایم ایستاده هست.
برای من این وسوسۀ نقد و رویکرد انتقادی پژواک بسیار پسندیده و عاشقانه داشته است.

خاست‌گاه رمان امروز

رمان ریشه در همان افسانه‌‌هایی دور آتشِ انسان کهن دارد. انسان آن‌روز با افسانه از فضای تصورات خود می‌گفت واز دنیایی که او را در محاصره داشته است. با بیان این تصورات، انسان وارد فضای آموزش زبان می‌شود وکنش‌هایی عاطفی، حسی واندیشه‌اش فعال می‌شود، از یک‌سو وازسوی دیگربا تخیل وتصوراتِ خود ساخته و متحیرکننده به دنیا‌های متعدد و ممکن حضورذهنی وحسی می‌دهد.
افسانه‌پردازان و روایت‌گران آن روزگار آدم‌های خارق العاده بودند که برخی آن‌ها را جادوگران و سحرآفرینان می‌گفتند. اما در واقع آنان جادوگر وسحر آفرین نبودند، بل از دیگران کرده یک سر وگردن بلند تر در تخیل، تر زبانی و تصورات ذهنی وفکری بودند.

دن کیشوت نخستین رمان مدرن

رمان‌نویسان خود محصول دوره و زمانه و جامعه‌ای هستند که در آن زندگی می‌کنند.
[۹]. این گفته روشن می‌کند که با تغییرات جامعه، رمان نیز تغییر می‌کند و شکل تازه‌ای به خود می‌گیرد. کارلوس فوئنتس در آغاز مقالهٔ سروانتس و نقد خواندن می‌گوید: «اگر از من بپرسند عصر جدید از چه زمانی آغاز شد، می‌گویم از آن زمانی که دن کیشوت لامانچا در سال ۱۶۰۵ میلادی دهکدهٔ خود را ترک گفت، به میان دنیا رفت و کشف کرد که دنیا به آن‌چه او درباره‌اش خوانده، شباهتی ندارد».[۱۰]. به عبارتی، دن کیشوت همان من تنها یا انسان مدرنی است که از نیروهای غیر بشری و حمایت‌های اساطیری بهره‌ای ندارد و خود باید به تنهایی به مبارزه با دنیایی برخیزد که با او بیگانه‌است. در حالی که در حماسه‌ها و رمانس‌ها و داستان‌های پهلوانی اگر دقت کنیم، می‌بینیم که آشیل و ادیپوس یونانی، جهان را همان‌طور تفسیر می‌کنند که آرتورشاه انگلیسی و رولان فرانسوی. اینان در آن‌چه می‌بینند تردید نمی‌کنند و به حقیقتی یگانه باور دارند. آلخوکار پانتیه می‌گوید: «سروانتس «من» جدیدی ابداع می‌کند» و اکتاویو پاز در تعریف ادبیات جدید می‌گوید: «ادبیات جدید هم مثل ادبیات گذشته از قهرمانان و اوج و فرود آنان می‌گوید اما آنان را تحلیل هم می‌کند. دن کیشوت، آشیل نیست؛ او در بستر مرگ سخت به کندوکاو در وجدان خود می‌پردازد».[۱۱] به زبان دیگر، رمان مدرن غربی مبتنی بر اندیشه‌های اومانیستی پس از رنسانس است[۱۲] در واقع از دن کیشوت به بعد است که همزمان با کشفیات جدید در علم و جنبش‌هایی نظیر دین‌پیرایی تقابل انسان با گذشتهٔ خویش آغاز می‌شود و فرزندان این زمانه، رمان مدرن می‌نویسند.*بر گرفته از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد.
پس از دن کیشوت ما به انواع رمان مواجه می‌شویم. رده بندی و انواع رمان هم‌چنان گونه‌های مختلف دارد. از این که از کدام منظر ما به این رده بندی می‌پردازیم. اصول کار ما را می‌سازد.

جایگاهِ زبان در نویسشِ رمان

به باور من، جایگاهِ زبان در نویسش رمان فراتر از پنداشت‌های کلیشه‌یی ما است. بدون حضورِ پر شکوهِ زبان، رمان جان نمی‌گیرد و هستی نمی‌یابد.
همان گونه که ما در گهواره با لالای و قصۀ مادر با کلمات آشنا می‌شویم به همان گونه، پروسه تسلط بر زبان را باید در نوشتن رمان به تجربه بنشینیم.

جایگاهِ ادبیات داستانی در آموزش زبان

در نظامِ آموزش بسیاری از کشور‌ها، جایگاهِ ادبیات داستانی در آموزش زبان بسیار برجسته ومهم است. حتا برای نوباوه‌گان، کودکان ونو جوانان کتاب‌هایی برابر با مشخصاتِ سنی شان آماده کرده اند.

یکی از موارد بی‌سوادی در میانِ سطوح مختلف همین کمبود و نبود درست نظامِ آموزشی است وشگردِ درست آموزش زبان.

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۰۲   سال  سیـــــــــزدهم                     قوس/جــــدی   ۱۳۹۶                       هجری  خورشیدی     شانزدهم دسمبر  ۲۰۱۷