کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عصر دولتشاهی

    

 
نامه سرگشاده به شاه‌دختران هندو باور کابل

 

 


خواهر گرامی ام، هندوبانوی همدیارم، پاسدار اصالتهای میهنم، درود!
این نامه را در هوایی می‌نویسم که یک سو ملامتی است و در سوی دیگر انگیزۀ بسی نیرومندتر برای سرفرودآوردن در برابر شما که پاکیزگی، بزرگی و نجابت تان سزاوار هرگونه ستایشی است.
داستان از اینجا آغاز می‌شود که ویدیوی مهمانی خانوادگی شما را در فیسبک نشر کرده بودند. من آن را دیدم. عذاب وجدان به همین خاطر است. اما توضیح من اینست که نمی دانستم این ویدیو بدون اجازۀ شما به انترنت و فیسبک راه یافته است. حتی می‌خواستم در صفحات ویژه فرهنگ آن را نشر کنم. اما شکی بر دلم چنگ زد که مبادا این ویدیو بدون اجازه نشر شده باشد. ازینرو با دوست عزیزم، جناب ایشورداس، تماس گرفتم. ایشان گفتند که این ویدیو بدون اجازه نشر شده است. با آن که به خاطر دیدن ویدیو خود را ملامت کردم اما، نادانسته مرتکب این گناه شده بودم. گناهش تنها همین بود که اجازه نداشتم. اما از شما می خواهم اجازه دهید تا برداشتم از این ویدیور را به شما بازبگویم.
این ویدیو مرا به آن زمانهایی برد که مهمانیها و مجالس زنانه برایم قدغن نشده بود. در کنار مادر و مادرکلان در مجالس زنانه می نشستم و هنوز به جرم بلوغ از آن بهشت رانده نمی شدم. این ویدیو یک بار دیگر مرا به همان هوا و فضا برد. با آن که سن من نسبت به هریک شما کم از کم ده سال زیاد است و به دختران و خواهرانم می مانید، اما با گوش دادن به آهنگ شما، خود را همان کودکی یافتم که وارد مجلس عروسی زنانه شده ام. هوای گرم، صمیمی، سرزنده و نجیبانه. و اما این همه اش نبود.
من در این آهنگ، دریافتم که هندوباوران کابلی، کابلیترین کابلیان اند. اصیلترین کابلی. عشق آتشینی را که شما به فرهنگ شهر و کشورتان دارید، می شود در آبگینه بلورین همین آهنگ و ویدیو دید و به زیبایی اش خیره شد. آهنگ "شاه دختر شکر دختر" از آهنگهای اصیل کابل است. هرچند این آهنگ را در اجرای هنرمندان تاجیکستان نیز دیده ام، اما به درستی نمی دانم که این را بار نخست در ورارودان خوانده اند یا در کابلستان. اما هرچه هست، یکی از آهنگهای ویژه خراسانزمین است. از قضا که چندی پیش نیز در سایت کابل ناتهـ در مورد ملودرامهای فولکوریک و آهنگهایی مانند "شاه دختر" که نوعی تمثیل و درامه در آن است، نوشته یی از همین قلم نشر شد. در آن نوشته، از آهنگ مشهور جگجیت سنگهـ و چتراسنگهـ یاد آوری شوده بود که مطلع اش این است: کوتهی تی آجانا...
زنان در طول تاریخ پاسدار ناموس و هویت جوامع بوده اند. مردان در تعامل و دادوگرفت با نیروهای از خود و بیگانه دگرگون شونده اند. این بحث بسیار جالب و همچنان جنجال برانگیز است. جنجال به این دلیل که امروزه در خانه ماندن زبان را کاری ناروا و وسنادرست می دانند. اما از نظر من در خانه ماندن زن، سبب نجات فرهنگ ما شده است. نوروز را زنان نگه کردند و تا به امروز رساندند. زبان و هزاران نوع دیگری فرهنگ محصول تلاش زبان است. اگر زنان مانند مردان با نیروهای بیگانه و بیرون از جامعه در تماس می بودند، با قرار گرفتن در برابر هر نیروی قهار بیرونی، بخشی از فرهنگ خود را از دست می دادیم. مردان زنان جامعه خود را ناموس خود می دانند. هستی و افتخار و ننگ شان باید از نظر بیگانگان و از آسیب بیگانگان در امان بماند. این تنها یک جنبه نداشته است. بلکه نقش زنان در پاسداری از ناموس وهویت جامعه را می توان در کاری که شما می کنید، به خوبی مشاهده کرد. زبان کابل، موسیقی کابل و جنبه های دیگر فرهنگ کابل در این آهنگ بازتاب یافته است. اما این هرگز بدان معنی نیست که باید حتما تنها زنان پاسدار فرهنگ باشند و این پاسداری را از طزیق ماندن در خانه ادا کنند. حالا که زمان آگهی است، باید زن و مرد در پاسداری فرهنگ خود تلاش کنند- چه در خانه و چه در برون از خانه.
خواهران نیکوسرشت و نهایت ارجمند،
من دریافتم که شما به فرهنگ خود افتخار میکنید. چیزی را که از خودتان است، ارزش قایل استید. حس خودکمتری بینی ندارید. داشته های خودتان را برتر می دانید. حتی پس از سالها و هزاران فرسخ دور از میهن فرهنگ اصیل تان را در صندوقچۀ دلهای تان نگهداشته اید. اما آیا می دانید که در داخل کشور دیگر کسی به اصالتهای خودی خویش ارزشی قایل نیست. بسیار کم اند کسانی که به فرهنگ خود پایبند باشد. در عروسیها دیگر دختران دایره نمی زنند و برای یار و همسر و برادران شان شان دوبیتی ها نمی خوانند. دیگر از "شاه ککو جان قندهاری" و "بچه ماشی ماشی" خبری نیست. فرهنگ در جا زده است. ما دیگر تولید کننده فرهنگ نیستیم بلکه نشخوار کننده پسماندۀ فرهگهای بیگانه و وارداتی شده ایم. مراسم عروسی را در تمام جهان هر قوم و تباری، مطابق مراسم ویژه و نیاکانی خود به سر می رسانند. اما در کشور ما، در همان کابلستان عزیز من و تو شمشیر و قمه بازی عربی و ترکی راه یافته است.این مردم آنقدر از خود بیزار اند که نمی‌خواهند خودشان باشند. می خواهند کس دیگری باشند. مانند دیگران باشند. حتی مراسم عروسی شان با لباسهای و رواجهای بیگانه برگزار می شود.

و اما شما عزیزان، شما نیک گوهران اصیل زاده کابلی، شما در خصوصی‌ترین مجالس‌تان و آن هم در غربتِ فرنگ، بازهم کابلی مانده اید و یاد وطن می کنید و با داشته هایش دل خوش می دارید. شما تقریبا همه بندهای شعر این آهنگ زیبای محلی را به یاد داشته اید. تمثیلهای دست و رواش، روی و پنیر، بینی و قلم و چشم و بادام هنوز به یادتان است. لهجه و تلفظ شیرین هندوباوران کابل را به خوبی می شد از ورای آهنگ احساس کرد که به زبیایی آن افزوده بود.
به تک تک شما خواهرانم که در این ویدیو هستید و به همه خانواده های نجیب تان سلام!

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۰۲   سال  سیـــــــــزدهم                     قوس/جــــدی   ۱۳۹۶                       هجری  خورشیدی     شانزدهم دسمبر  ۲۰۱۷