کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

 

    

 
دو شعر از مصطفا صمدی

 

 

چمدان‌ات را بستی
هواپیما را در آغوش گرفتی
تا خودت را آزاد کنی
هواپیما پرید
چمدان دهن باز کرد
تو هنوز در بندی

یادت می‌آید؟
که گفته بودم جنگ نام دیگر زندگی‌ست
حالا ببین
ابولا آفریقا را گرفته‌ست
داعش خاورمیانه را
و آن‌جا هم که تو رفته‌ای
دیکتاتوری در کاخ گزینه‌هایش را مرور می‌کند
از من اگر می‌شنوی
دوباره به خانه بیا
برگرد!
حتا بدون چمدان
حتا بدون هواپیما

دنیا از همین‌جا کنترل می‌شود


تو


می‌خواستم بگویم ماه
تو پیدا شدی
می‌خواستم بگویم دریا
تو پیدا
می‌خواستم بگویم وطن
تو
تو آمدی که ماه سیبی دهد
مثل گونه‌هات
به ساحل بریزد دریا
از شوق‌ات
و مصداق پیدا کند وطن
در آغوشت

تو پیدا شدی
که گم شوم
بین این‌همه تو

مصطفا صمدی
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۳۰۲   سال  سیـــــــــزدهم                     قوس/جــــدی   ۱۳۹۶                       هجری  خورشیدی     شانزدهم دسمبر  ۲۰۱۷