از اواره ترین آواره گان جهانم !
روحم را ،
در دستهای مادرم جاگذاشته ام
قلبم را
کنار کفش های پدرم.....
عطر گیسوانم را
در دست باد های وحشی سرزمینم .
از آواره ترین آواره گان جهانم !
خوشبختی را
گاه آمدن ، خاک کرده ام
در گلدان کوچکی پشت در خانه ام .
دستهایم سبک و شانه هایم سنگین اند ...
از آواره ترین آواره گان جهانم
قفسی در سینه دارم
خالی از دل
پر از یاد.........
هنگام فرار از سرزمینم
پیرهنم را برداشته ام ،
گرمای تنم آنجاست...............!
.سرزمین بیگانه.........
11.11.2017 |