جهان آهوی خوش و خالیست
همه را وادار میکند که بگویند
عدهای از جناح چپ
عدهای از چپهای بی جناح
عدهای از سوسیال آنارشیسم خیالی
که داغیست بر پیشانی بشر
عدهای هم از سوسیال کمونیست
که هنوز مارکس شیرشان میدهد
در چین/ کوبا
و روسیه که پا سفت کرده در پوتین
و هستند عدهای به بهانه نظم جهانی
با مدیا، این مخدر غول پیکر
رئیس جمهور به خورد جهان میدهند
تا عراق غرق شود در بین النهرین
کابل مردمانش را بالا بیاورد
که کاپیتالیسم
این برند پر فروش در بورس نفس بکشد
و ناوگان زیادتری با پرچمهای دموکراسی در آبهای خلیج شنا کند
و اعراب
اعراب نفت خور
که جز برای پول سبیل چرب نمیکنند
با لولههای نفت
همچنان که خون زمین را میمکند
مصادره میکنند لولههای تفنگ را
که صادر کنند از پایتخت
بن لادنی به افغانستان/ به یمن
و بلولند با بلوندهای بیشتری در تخت
آخ که چقدر دموکراسی خوب است
چقدر صلح زیباست
چقدر دلم میخواهد
در سازمان ملل عکس یادگاری بگیرم
و چقدر دلم میخواهد
حق با دوست دخترم میبود
با عاشقانههاش/ گریههاش
و انگشتهای استوانهایش
که دیر یا زود ارتکابی فجیع را به آغوش خواهد کشید
نه، جهان مأمنی برای عاشقانههای تو نیست
افغانستانیست پیر
اعرابی نفت خور
افریقائی گرسنه
و گربهایست که حیایش را از دست داده
همه را وادار میکند که بگویند
من هم که میخواستم شعر بنویسم
به چنین گزار روزنامهای دچار شدم
که هنوز باید لُنگ بیاندازد پیش شعر
|