اگر کسانی در پی شناخت افغانستان باشند، بهتر است افغانستان را از روی
واقعیت های آن بشناسند. واقعیت های اجتماعی، فرهنگی، سطح رشد در زمینه های
مختف در زمانۀ حاضر، عوامل شکل دهندۀ سیمای کنونی و یا در واقع رویکرد
تاریخ شناسانه داشته باشند. این یادآوری ها مستلزم چنان شناختی است که فرد
علاقمند افغانستان را از روی چهرۀ واقعی، دریافت اجزأ و پیوند های آنها
دریابد. نه از روی نسخه های ماسکو، پکن، تهران، اسلام آباد، عربستان سعودی
و . . . نه از روی کتابهای خیالپردازانه. و نه از روی ارائۀ تصویر های
کذایی، خود ستایانه، پنهان کردن زشتی ها وپلشتی، قطار نمودن صفت های نا
موجود، یا پیشداوری های خوشبینانه ویا بدبینانه.
با سخن دیگر، افغانستان را باید از روی مردم، گروه های اتنیکی، اقتصاد،
فرهنگ، سیاست های مختلف، حکومتداری، نقش عوامل بیرونی؛ صنف بندی نمود
وشناخت. همانگونه که دندان های اسپ را بهتر است در داخل دهن اسپ برشمرد، نه
در کتاب های مختلفی که عدد های متفاوتی را از دندان های اسپ در دل دارند.
در این راستا انبوهی از اطلاعات گرد می آید. موردی را یادآوری می نمایم که
طرح آن همواره سانسور و یا تهدید ودشنام را سبب شده است. با آین همه، این
مورد طرف نظر، هر روز وشب فعال است. مسائل قبیله یی، قومی و ملیتی در
افغانستان.
- در افغانستان اقوام وقبایل متعدد زنده گی می نمایند. فراموش ما نمی شود
همین که چنین برداشتی مطرح میشود، بعضی هموطنان در برابر یادکرد از واقعیت
های اجتماعی وساختار های واقعاً موجود قبیله یی و قومی حساسیت نشان میدهند.
اما موجودیت ریاست و وزارت اقوام وقبایل را آب حیاتی دانسته و میدانند. در
حالی که بهتر است بافت اجتماعی کشور را ببینیم وبپذیریم.
یکی از علل حساسیت ها را میتوان در آنجا نشانی نمود که چون ساختار قبیله یی
حکایت از پسمانده گی ها دارد، پس سعی میکنند، از وجود واقعاً موجود یک هستی
امتناع ورزند. نتیجه هم آن است که طرح و راهی برای بیرون رفت از ساختار
قبیله یی حضور نمی یابد، و ویژه گی های قبیله یی به عمر خویش در حوزه های
مختلف حیات جامعه ادامه میدهند. در برابر واقعیت موجود حساسیت نشان میدهند،
اما چهرۀ افغانستان، سخن وکارکرد روز گواهی میدهد که اینجا اقوام وقبایل
وجود دارند.
این علت بیماری زا، در پسامد خود، بی اعتنایی با رفتار مدنیت آمیز، غرور
کاذب و خودبرتربینی را چنان تقویه میکند که سایر اجزا سزاوار احترام
نباشند.
برای نشان دادن کارکرد چنین عامل، جامعۀ متشکل از اجزای قومی هر روز سند
ومدرک و گواهی نشان میدهد.
روز های پسین وقتی گ. حکمتیار بار دیگر وارد چنان بحثی شد، نشان داد که در
بستر زمان کنونی، نیاز حکمتیار و مشوقین وآورنده گان وی به کابل، با این
گونه سخنرانی ها همخوانی دارد. او که طی سالیان حیات سیاسی- مذهبی خویش
مانند سایر افراد ونهادهای فرهنگی وسیاسی، نیز بدون تأثیر گیری از عامل
قومی نبود، هنگام تبارز جلوه های درمانده گی شوروی در افغانستان، به ویژه
پس مواجه بودن بیشتر رژیم نجیب با بحران حکومتداری؛ به تبارز چهرۀ قومی-
سیاسی و با انگیزۀ بهره گیری از قطب بندی های قومی بسیار روی آورد.
همینجا یادآوری شود که این تنها حکمتیار نبود، بلکه کلیت اجزای قومی وملیتی
افغانستان را چنان عاملی به شکلی از اشکال، مـتأثر ومشغول نموده بود. مثال
های هرکدام در فروپاشی رژیم نجیب به عنوان یکی از عوامل دارندۀ کارکردعاجل،
سخن از داشتن مدارک بیشتر آنزمان دارد. همان احساسات وعلایق قومی بود و است
که بطور مثال علایق مذهبی حکمتیار در برابر علایق قومی اش سرتسلیم فرو می
برد.
آوردن او با دادن نازهای مختلف، با وجود برنامه های سیاسی بیرونی، از علایق
مشترک قومی و منافع آن ناشی شده است.
نپذیرفتن، حضور ونقش عامل قومی در افغانستان، نپذیرفتن واقعیت دیرینه
وموجود جامعه است.
دور از تهدید و سانسور حکومتگران وصاحبان امتیاز، نصایح عامیانه وسطحی
نگرانۀ دیروزها که خواهش می نمود چنان بحث ها مفید نیست و تفرقه ایجاد می
نماید، نیز زیان خویش را نشان داده است. زیرا افغانستان با واقعیت تبعیض
وسمت سو یافتن در مسیر مصیبت های بسیار دل آزار مواجه است.
راه سالم وصحیح برای وطن ما، برای بهزیستی وهمزیستی آن است که به سیاست های
تبعیض آمیز پایان داده شود. متأسفانه با حکومتگری بی بند وبار وفساد آلود
حامد کرزی ومهندسی های عناصر آغشته با تبعیض، سیاست تبعیض آمیز نگرانی های
بیشتر آفریده است. حکومت اشرف غنی، شخص و یاران وی، به رغم آگاهی از زیان
های تبهکارانۀ چنان سیاست، در پی توسه و تعمیق آن گام نهادند.
اتخاذ شیوه های غلط در رابطه با زبان فارسی دری، ( یا دری، فارسی، پارسی و
دری پارسی) وآنهم از طرف عناصری که بویی از زبان وفرهنگ وتاریخ نمی برند،
عناصری که اندک فراوردۀ سالم در حوزه های مختلف مورد نیاز افغانستان ومردم
آن ندارند وفقط اسپ تعصب و تبعیض وبر تری جویی وتفرقه افگنی می رانند؛ آنها
و اقوام ایشان را کمک نمی رساند.
بهتر است آنها از این افکار فاصله بگیرند، پوست اندازی اندیشۀ غلط را درپیش
گیرند، برای مردم مناطق طرف علاقه و خاستگاه خویش، برنامه هایی را مطرح
کنند که سوادآموزی، مکتب سازی، جهل و تروریست ستیزی، ایجاد واحدهای صحی، و
. . . رفاه اجتماعی را به آرمغان می آورد.
|