کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

لیلا تیموری

    

 
باز هم تو در رنگها دميدي ...!

 

 

 

مگو نه ...نه ...نه
بيشتر از خدا
مرا ستوده اي
إري ...
در نگاه
در نوا
در سرود
در هنر
مرا ستوده اي
مگو نه ... نه .. نه
در تپش
در خلوت
در سرما
در گرما
در نماز
در نياز
در حيات
در ممات
در پيكر حوران بهشت خدات
حواست با من بوده است نه با خدا....!
مگو نه ...نه ...نه
اي ستايشگر زيبايي هاي من
دل نامه هايت را
هنوز دفتر ها به دوش دارند
از آنجا
تا اينجا
لذت خوردن سيب
هزاران وسوسه را در تو زاد
چشمانت
بقدر زمانه ها
به عمر زمين
از نخستين دم آفرينش
مرا دنبال كرد
با قطره قطره ي باران
هوس نوشيدنم را نمودي
روي گلها نامم مرا نوشتي
در آغوش صبا
گيسوان مرا بويدي
و در آن گاهي كه زمين هنوز باكره بود
و خاك با ذرات تنم بيگانه
لرزش تن عريانم
بر إينه آب
ماهيان تشنه ي نگاهت را بيتاب كرد
دريائي چشمانت
تا هنوز
مرا دنبال مي كند
باغستان هاي انار
اين دريا را مي شناسند
دختر رز
در خوشه خوشه ي تاكش
غوغاي اين دريا را مي داند
در معياد گاه دل
نخستين بيان موزونت
خداي نگاه مرا ستود
و راهي به دلم گشود
نفسم با عشق گره خورد
حياتم جان ديگر يافت
در من بار بار روييدي
مليون ها سال
فقط ترا زاييدم
زاييدم و زاييدم
مگر
با هزاران دين
با هزاران نام
با هزاران بت
با هزاران إتش انديشه سوز
زن و زمين
بازيچه ي زور و زرِ مردِ نامرد تو شد
مگو نه ...نه ... نه
زمين مي سوزد
فرزندان ما مي سوزند
تو مي سوزي
من مي سوزم
ما مي سوزيم
بدان كه
آتش ها از تست
هيزم
توته هاي دل منست ...!
آري توته هاي دل من
مگو نه ... نه ... نه
نه ...نه ...نه
نه ...نه ...نه
ليلا تيموري

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل  ۲۹۸    سال  سیـــــــــزدهم         میــــــزان/عقرب   ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی      شانزدهم  اکتوبر  ۲۰۱۷