دستان من به نشانۀ تسلیم بالاست
جای هیچ مناقشهیی نیست
می دانم دهکده ات به اندازۀ اندیشههای سنگ شده ات بزرگ است
می دانم ،
پیش از آن که تاریخ آغاز شود
تو زبان گوسفندان موسا را می فهمیدی
جای هیچ مناقشهیی نیست
می دانم،
کوههای دهکدۀ تو
یک نیزه از کوههای دهکدۀ من بلندتر است
و خورشیدتان پهلوانی ست
که هزار زخم پر شگوفه
برپشت و پهلو دارد
و هرشب زخمهایش را
با زبان تمام سگان از پای مانده
می لیسد
می لیسد
می لیسد
می دانم ،
خورشیدتان پهلوانی ست
که دیگر هوای معرکهیی در سر ندارد
و تاریکی گریه میکند
جای هیج مناقشهیی نیست
دستان من به نشانۀ تسلیم بالاست
پرتو نادری |