آزاده کسیست کاسیر نافـــهم نشود
صد درد کشد، رنج برد، رم نشود
نازم سری را که بر سر دار بــلند
بالا شــود و پیش کسـی خــم نشود
(مرحوم استاد امان نادری)
خا
"خائن تویی"شفافیت یک برداشت
خبر جالبی بود. جوانی در هرات، حکمتیار را با پرتاب بوت شخصی و با این
فریاد بسیار رسا که خائن تویی، استقبال شایسته نمود. خبری بود دلنشین. از
آن خبرهای که در تمام سال از انتحار، انفجار، دزدی و چپاول، دروغ و امثالش
می شنویم، نبود.
خبری که به زودی بازتاب گسترده یافت. حتا در زودترین فرصت زمینۀ سرایش
شعرهای بسیاری را فراهم نمود.
بوتی که بیخبر زهزاران جنایتش
امد سری به آن دهن گند غدر زد
پیغام درد ورنج ستمدیدگان رساند
مردانه مشت خشم به رخسارغدر زد
(م. دریا)
گ.حکمتیار مطابق برنامه های حساب شده، موازی باتحریک احساسات قومی و زبانی
که جهل وچشم پاره گی را نیز به نمایش گذاشته است، رفت هرات و در مسجد جامع
خطبه ها خواند و شروع نمود به سخنرانی و درجایی در بارۀ خائن وخیانت (اما
نه کارنامه های تمام خیانت آمیز خویش) رسید. همانجا بود که جوانی دست به
سوی یک پای بوت خویش برد و فرستاد به سوی او وبا صد ای بلند گفت:
"خائن تویی"
(میگویند از مدتی به اینطرف تعداد زیادی از نماز خوانان و شرکت کننده
گان در محافلی که در مسجد انعقاد می یابد، بوت را از پای بیرون نموده، در
خریطه ویا دستمالی گذاشته در پهلوی خویش می گذارند.)
آنگاه بوت دومی را برداشت و نشانه را هم درست انتخاب نمود ویا اینکه بوت
پیامدار هم رهبری شده بود!.
زیرا سر راست در سینۀ یک تن از منتفورترین انسان های چند دهۀ پسین
افغانستان نشست. غریو برخاست، دادشانی یا جوانی که چنین جسارتی از خود نشان
داده بود با پای پاکیزه وبرهنه ایستاده شد، راه فرار هم جست وجو نکرد.
اعوان وانصار وجیره خوارانی که جمع شده بودند تا در کنار چند تن بی خبر از
کار دنیا، بنشینند، بر او شوریدند. لگد ها ومشت ها بر او باریدند.
بردندش برای "تحقیق" اما دادشانی جوان، راز ورمز و پیوند
های پنهانی نداشت که با "تحقیق" بر زبان بیاورد. بسیار واضح، صریح وساده،
پاسخ داد: برداشت شخصی ام از او این بود که خائن است.
***
دیدیم که مردم مطلع از کارنامه های سیاه وخونبار حکمتیار، از این عمل دل
خوشی نمودند. همزمان با آن، با صمیمیت به دفاع از دادشانی برخاستند.
فریادها بلند شد که اگر او را آزاد نکنید، میریزیم به جاده ها.
فریاد های برحق و به موقع که مدافعین خائن حکومتی وغیرحکومتی حکمتیار را در
کابل وهرات وهر جای دیگر لرزانید. مردمی که از دادشانی دفاع نمودند، با
همنوا شدند. زیرا واقعاً حکمتیار خائن است. وقتی ویژه گیهای خائن برشمرده
میشوند، او را خائن به وطن، به هموطن، به انسان به حقوق انسان ها، معرفی
میکند.
خیانت او به مردم و وطن، سر سپرده گی هایش به بیگانگان، چاق نمودن فعالیت
های تروریستی و پس مانده، حیله گری های کم نظیر و . . . چنان آشکارا،
پذیرفته شده وجای یافته است که نسل جوان آزاد و آنانی که ریگ خیانت آمیز در
کفش های خویش ندارند، آن ویژه گی های موجود در حکمتیار را پذیرفته اند.
این است که در مواجهه با این شخص نه تنها قصاب کابل، بلکه قصاب افغانستان،
واکنش نشان میدهند. واکنشی که تروریستی نیست. راکت پراگنی های نیست که از
چهار آسیاب همراه با "نعرۀ تکبیر" فرستاده شده و با گذشت زمان از گرفتن
مسؤولیت آن خود داری میکند. با تمام راکت ها و خونریزی ها میخواهد در چشم
مردم در آید!
نه، بسیار پاکیزه، ساده بوت های خویش را در برابر کارنامه های راکتی وسیاه
او فرستاد، برجای ایستاد و پسانتار هم با افتخار گفت که چنین کردم.
*
یادما باشد که بوت دادشانی تنها در سینۀ گ.حکمتیار ننشسته است، بلکه سینۀ
عناصر وشبکه هایی را هم نشانه گرفته است که با انگیزه های خائنانه، این
عنصر شریر وتبهکار را آوردند تا در گسترش جهل و سیاهکاری و بذر تفرقۀ و
تحریکات زیانباربیشتر بکوشد.
*
. . . جزسیه روزی نیاورده به بار
آنکه عمری بوده با ما درنبرد
درنفاقِ مذهب وقوم وزبان
بازى دوگانه ی او زوج و فرد
سالها در جاده ی بیگانگان
بهرسرکوبی دلها دوره گرد
مى رسد آواى هاوانش هنوز
پشتته ها ازكشته هادرهر شگَرد
هرچه ازدستش برامد بی دریغ
بهرنابودی این ویرانه کرد
منجمد افکار پوشالی او
مثل یخدانِ زمستان سردِ سرد
غافل ازبوی بهارانِ امید
بی خبر از عزمِ مردِ دلنورد
قصه هادرکوچه ها پیچیده است
ازفرارِ او به هنگامِ نبرد
لنگِ کفشی خورده در شهر هرات
خشتکِ تنبان خودرا كرده زرد.
(نورالله وثوق)
|