میخواهم این یادداشت را با این پرسش طرح
کنم که تا چهاندازه حق داریم بر اهل یک زبان بگوییم اینگونه سخن بگو و
اینگونه سخن مگو یا این واژه را در هنگام سخنگفتن و نوشتن بهکار ببر و
این واژه را بهکار مبر؛ یعنی درکل امر و نهی کنیم!
در افغانستان حداقل سه زبان وجود دارد که نسبت بهزبانهای دیگر، گویشوران
زیاد دارد که زبان فارسی، پشتو و اوزبیکی است.
زبان پشتو و زبان اوزبیکی زبان دو قوم بزرگ افغانستان است. اما زبان فارسی
زبان بیناقومی است و اکثر مردم افغانستان از این زبان در مکالمههای
ارتباطی و اجتماعی خویش با اقوام دیگر استفاده میکنند.
از نظر قومی، زبان فارسی زبان مادری تاجیکها و هزارههای افغانستان است که
این دو قوم از جمع چهار قوم بزرگ و پر جمعیت افغانستان است.
اما سخن اینجا است که امروز، مداخلههای فرهنگی و زبانی از اهل یک زبان
نسبت بهگویندهگان و اهل زبان دیگر صورت میگیرد؛ آیا این مداخلهها درست
است یا توهین بهگویندههای یک زبان میتواند تلقی شود و در ضمن طوری
وانمود شود که گویندههای آن زبان را احمق خطاب کنیم!
در این پسینها از جمله حکمتیار صاحب که زبان شان پشتو است و تعدادی از
بزرگواران دیگر که بهنوعی به امیر حزب اسلامی ارتباط دارند، امر و نهیهای
به فارسی زبانان افغانستان صادر میکنند که گویا این امر و نهیها
زبانشناسانه و فرهنگی است.
اما از نظر زبانشناسی و فرهنگی درست این است که این امر و نهیها اشتباه
است و اساس علمی، زبانشناسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی ندارد؛ مداخله و
توهین نسبت بهگویندهگان و اهل یک زبان و فرهنگ است.
از نظر علم زبانشناسی هیچکس حق ندارد قاعده و قواعد یک زبان را چه از نظر
دستوری و چه از نظر ارزشی بر زبان دیگر تحمیل کند و به گویشوران یک زبان
بگوید اینگونه سخن بگو و اینگونه سخن مگو. زیرا زبانها قاعده و قواعد
خود را دارند و هویت مستقل دارند؛ در ضمن واقعیت و درستی هر زبان بر اساس
چگونگی گفتار گویشوران یک زبان سنجیده میشود نه بر مبنای پیشفرضهای ما.
چنین حکمهای از دو امر بیرون نیست؛ یا صادرکننده اینگونه حکمها نادان و
از علم بیخبر استند که بنابه نادانی بهخود حق میدهند تا نسبت بهچگونگی
گفتار و نوشتار گویندهگان یک زبان مداخله کنند، یا اینکه میدانند
اینگونه حکمها اشتباه است اما میخواهند از روی قصد گویندهگان یک زبان
را توهین کنند و بهنوعی احمق خطاب کنند.
عرض این است که یک فارسی زبان این حق را ندارد که به گویندهگان زبانهای
دیگر بگوید که این واژهها را در زبانتان به کار ببرید و اینرا نه؛ یا
اینکه در رویکرد واژهسازی و واژهگزینی آن زبان مداخله کند که چرا
اینگونه واژهسازی یا واژهگزینی میکنید.
مثلا یک فارسی زبان حتا یک زبانشناس فارسی زبان این حق را ندارد که
بهگویندهگان زبان پشتو کشور و زبانشناسان شان بگوید که شما چرا واژه
عربی "خلق" را "خلک" مینویسید و تلفظ میکنید یا واژه "صلح" عربی را چرا
"سوله" مینویسید و میگویید.
اینگونه امر و نهیها غیر اخلاقی است، بیانگر تعصب و عصبیت ما است؛ بهتر
است جراات و توانایی اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی خویش را بالا ببریم تا
بتوانیم فرهنگ همدیگرپذیری، مدارا و رواداری را یاد بگیریم و بدانیم که
وحدت در توافق بر کثرت امکانپذیر است؛ وحدت با حذف کثرت و یکسانسازی
هرگز ممکن نیست، موجب خشونت میشود.
با درود و مهر
یعقوب یسنا |