کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

میر حسین مهدوی

    

 
حوا

 

 

 

هشت سرشار شب و شراب بود
آب ها آرام و آبی
و درختان یک جنگل شادمانی را
باهم زندگی می کردند
آدم
در خنکای سایه ی درخت سیبی
در حیرت شروع حوا
شناور بود
باد تن برهنه ی حوا را
-به گرمی –
در آغوش گرفته بود
و هوای گیسوان حوا
چون روزهای اردیبهشت
تازه و پریشان بود.
سیبی
نشسته بر یکی از شاخه های بی شمار درخت
تا چشمم به برهنگی حوا افتاد
از شدت شرم سرخ شد
و بی درنگ به زمین افتاد
آدم که شاهد رسیدن سیب به زمین بود
با خودش گفت:
میان زمین و حوا
باید یک سیب سرخ فاصله باشد
و چنین بود که قانون جاذبه ی حوا
کشف شد.
حوا
- - نا گهان تر از سیب سرخ
خودش را به آدم رساند
تا ازشکوهِ برهنگی اش بالا برود
از آنروز تا کنون
آدم به جای هوا
حوا تنفس می کند

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۶    سال  سیـــــــــزدهم          سنبله   ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی         شانزدهم سپتمبر  ۲۰۱۷