کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

عارفه بهارت

    

 
برای دختری به دنیا نیآمده

 

 

 

دخترکم
مهر ماهم
نازنینم
اینجا میا به دنیا
اینجا به جز تاریکی و تاری که با ان که با ان کفش می‌دوزند
ویا زولانه هایی که به جرم نازنین
(زن شدن)
|پای تو میبندند
کسی هرگز نمیداند ترا
دانم
اینجا برای بردن تو بهر عیش مرد
تا حجله گاه شوق آن موجود!!!
گونه هایت را میارآیند
و گیسویت معطر میکنند
با عطر دلخواه همان مردی که در حجله
ترا در انتظار است
مهر ماهم!
اینجا ترا بهر سکوتت دوست می‌دارند
برای آنکه در بستر
(ماده) یی تسلیم وپر تمکین
و در خانه:
زنی خاموش و (سر تا) یی
برای انکه شویت را
فرمانبر خاموش و آرمی !
کسی از تو نمی‌پرسد که مردی که ترا چون موم در دست هوسها می‌فشارد
                                                                                 دوست می‌داری؟
کسی دردت نمی‌فهمد
کسی رازت نمیداند
ولی هیهات آنگاهی که لب بگشایی و فریاد برداری:
که ای مردم! زنم من , نیمه یی دیگر از این گیتی
مرا آزاد بگزارید
بدان سانی که یزدان آفرید ازاد !
سحر گل میشوی آنگه
و یا گلثوم و پروانه
شکیلا میشوی اینجا
و یا هم نادیای انجمن دختر !
میا اینجا به دنیا
کودکم
ماهم!
ترا زنجیر می‌پیچند
دلت را بهر آنکه مهر را در خود نهان دارد
به سیخ نامرادی میکشند و داغ می‌سازند
و مغزت را برای انکه اندیشیده یی آزاد
آماج تفنگ ومرگ میسازند
و آنگه در کنار پیکر اغشته در خونت
طعم پیروزی یی خود را
در دهان بویناک شان
زیر دندانهای چرک وپر ز نفرت
می‌چشند و شاد می‌گویند
زنده باد اسلام
و می‌خندند…….


بهارت
اکتوبر ۲۰۱۲

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۶    سال  سیـــــــــزدهم          سنبله   ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی         شانزدهم سپتمبر  ۲۰۱۷