چشمان
تو، دو جلگهء سیّارههای دور
دریاچههای پر عسلِ تلخ و تند و شور
دو تا
سمند سرکش و دو جوجه گرگِ زرد
دو تا
عقاب قهوهیی و دو پلنگ بور
دو دوره
گردِ کارد فروشِ همیشه مست
دو طنز،
دو مفاخره، دو بخت، دو غرور
چشمان تو
فقط، بله چشمان تو فقط
دو
چشمهسار وحشی و دو تافته تنور
هستند
اصلِ جاذبه و لذت و خطر
د ر
سیبهای کابل و هلمند و بلخ و غور
من نوح
روزگار خودم، نوح دَورِ تو
غرقم کن
ای طلاطم بی مرز و بی عبور
ناگفتنیست حس مقابل شدن به برق
ممنون
چشمهای تو ام که شدم ترور
تابستان
۱۳۹۶ |