شب را چگونه به سر میبرم
اگر حضور تو، در تنهایی
بادلم
خلوت بیدریغ نمیداشت
از تو پُرم
چنان اقیانوس از آب
چنان پیاله، از شراب
چنان کودک از بیخیالی
چنان خوشهی جوان از هستی
هنوز بازوانم
فشار گرم دستان ترا، در خوددارند
و هنوز گوشهایم
از طنین حرفهای عاشقانه پُرند
حس میکنم که خوشبختم
حس میکنم که
خوشبختم
حس میکنم
که هستم
میترسم از تراکم خوشبختی
میترسم از تلاطم این حس
میترسم
از عشق
"کریمه ویدا"
سونا- دهلینو |