کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

کریمه شبرنگ

    

 
دیــــــــــگر

 

 

 

دیگر
دختر سر به هوای مادرم نیستم
دیگر
شعرهایم بوی سبزه های وحشی نمی دهد
حالا
زنی هستم غرق شده در تماشای زندگی
در گیسوانم
عریانی یک جزیره پیداست
و گوشواره هایم
دیگر
به اسارت هیچ پروانه ای نمی اندیشد
خزیده ام در تنهایی یک اتاق
فقط ستاره ها
می آیند به دیدارم
و شامگاهان
من به دیداری پرنده های خسته می روم
هر کدام
هیاهوی پنهانی داریم
و پیام های خسته
در گلوگاهی که
محتاج بوسیدن است.
من تمام فصل ها را مُرده ام
بی آنکه به ارتفاع خوشبختی نگاه کرده باشم
یا
به وسعت پروازی اندیشیده باشم
ای رستم!
تو روح پهلوانی در شعر هایم دمیده یی که
بوی سبزه های وحشی نمیدهند
یا شاید
تو خواستی دختر سر به هوای مادرم نباشم
و
مادری شوم
از تبار تهمینه...
۱۳۹۶/۰۵/۱۵


کریمه شبرنگ

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۴    سال  سیـــــــــزدهم           اســــــد / سنبله   ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی         شانزدهم اگست  ۲۰۱۷