تو بر گشته یی
که اندوه از خونم منفی میشود
وحجم خالیی اتاقم
پر از روح آفتاب است
تو بر گشته یی که
شکل نوشتنم عوض شده
وشعر هایم شفا یافته اند
تو بر گشته یی که دهلیز
سلامت جاری را در خود دارد
و اشکهایم تعطیل اند
باید عطر ملایم بر گشتت را
قفل کنم بر ذهنم