در صفحه تلگرام "آه" مطلبی را از دوست فرهیخته مان آقای
عارف حسینی تحت عنوان "کوتاه در مورد شعر کوتاه" مطالعه نمودم که در آن
آقای حسینی شعر کوتاه را به اجمال از چند جهت مورد دقت قرار داده اند که به
بخش های عمده آن اشاره می کنم و در مورد بحث خواهیم نمود.
آقای حسینی به گونه های مختلف شعر کوتاه در نوشته شان اشاره نموده اند و از
پیشنه آنها در ادبیات فارسی و جهان نیز یادآوری نموده اند. همچنان ایشان در
شعر نو فارسی نیز از آن یادآوری نموده اند و در نهایت شعر کوتاه را فاقد
فرم پذیری دانسته اند و فرموده اند که شعر کوتاه نمی تواند ساختمند باشد و
ساختار پذیر . همچنان فرموده اند که شاعر توانا شاعر چند سطر نیست.
قبل از اینکه به مسایل مربوطه بپردازم چند نکته جدی را می خواهم روشن سازم.
نخست آیا شعر کوتاه همه گونه های شعری کوتاه و قالب های
کوتاه شعری است ؟! یا نوع خاصی ادبی امروزی بنام شعر کوتاه خودش را مطرح می
سازد ؟
به نظر من یکی از بحران های جدی در حوزه کوتاه سرایی فارسی
امروز بحران تثبیت جایگاه و معرفت فرم های کوتاه شعر و گونه های مختلف شعر
کوتاه است.
بیشترین مشکلی که همه را دچار سردرگمی نموده است همین موارد می باشد.
نام های مختلف ذوقی و گونه های مختلف و تکه های مختلف به ویژه در فضای
مجازی، همه و همه باعث این بحران شده است. مخاطب و حتی شاعر گاهی دچار مشکل
در تشخیص است.
به باور من، به هیچ صورت درست نیست که همه گونه ها و فرم
های شعر کوتاه را بنام "شعر کوتاه" بشناسیم.
روی همین ملحوظ در حوزه شعر فارسی وقتی از عمومیتی بنام فرم ها، گونه ها و
قالب های شعر کوتاه صحبت می شود من کوتاه سرایی را تاکید می دارم و نه شعر
کوتاه را.
وقتی ما از کوتاه سرایی صحبت می کنیم از عمومیتی حرف می زنیم که شامل قالب
های دوبیتی، رباعی، نوخسروانی، سه گانی، هایکوواره و ... می شود.
اما وقتی بحث از شعر کوتاه می شود ما از هویتی صحبت می کنیم که تحث همین
نام شهره شده است و جایگاه اش را تثبیت کرده است.
در ادبیات کلاسیک فارسی ما تعریف خاصی برای شعر کوتاه نداریم، چون فرمی
بنام شعر کوتاه وجود نداشته است. آنچه امروز ما از ادبیات کلاسیک بنام شعر
کوتاه گاهی یاد می کنیم قالب های تثبیت شده اند که از لحاظ ساختار متنی
مقید بر وزن، سطر ها و ... شده اند و مشخص می باشد تعریف آن ها نیز روشن
است، مانند رباعی و ...
بحث شعر کوتاه از لحاظ تبارشناسی بیشتر از دهه هشتاد به این
سو قابل ملاحظه و بررسی است. حتی در حوزه شعر نو فارسی که برگردد به شعر
قبل از دهه هشتاد در افغانستان ما به صورت قراردادی شاهد کوتاه سرایی در
فرم سپید یا نمیایی نیستیم. اگر گاهی از بعضی شاعران شعر های سپید کوتاه یا
نیمایی کوتاه دیده شده است از روی تلاش برای کوتاه سرایی در این فرم ها
نبوده است و یا از روی ممارست لازم، بلکه بیشترینه از روی تصادف بوده است.
اما وقتی شعر دهه هشتاد را به این سو مورد مطالعه و بررسی
قرار دهیم، شاهد شکل گیری فرمی در زبان فارسی می باشیم که بر مبنای ممارست
و قرارداد به منظور کوتاه سرایی شکل گرفته است. این مورد تنها شامل حوزه
ادبیات فارسی افغانستان نمی باشد بلکه در کشور ایران نیز این اتفاقی را
شاهد می باشیم.
نام های ذوقی یا بعضی از نام های دیگری مانند سه گانی،
پریسکه و ... بعد از دهه هشتاد و شروع دهه نود خورشیدی شکل می گیرند. در
حوزه کوتاه سرایی فارسی یگانه نامی که تئوری خود را مشخص بر سطر ها و وزن و
... نموده است قالب سه گانی می باشد. دکتر فولادی که بنیانگزار این نوع شعر
است برای آن بطور مشخص بوطقیا تعریف می کند و مشخصه های را نیز برایش ارایه
می دارد.
سایر فرم ها و گونه های کوتاه شعری که در حوزه کوتاه سرایی امروز مطرح می
شوند اکثر نام های ذوقی اند و هیچ نوع بوطقیا مشخص ندارند. حتی پریسکه، که
اینجا مجالی برای پراختن آن نیست.
در این زمینه بحث نهایت پردامنه خواهد شد اگر بیشتر
بپردازم، فقط به اجمال اشاره ی نمودم.
مورد دیگری که دوست عزیز مان بر آن تاکید نموده اند عدم
قابلیت پذیری شعر کوتاه که منظور شان همان کوتاه سرایی باید باشد در فرم و
ساختار است.
من در این نوشته به سایر گونه های کوتاه شعری مثل،
هایکوواره، پریسکه و ... کاری ندارم. صحبت من در مورد شعر کوتاه فارسی است
که به عنوان نوع ادبی خاصی خود را از دهه هشتاد خورشیدی به این سو آهسته
آهسته مطرح نموده است.
از نظر من شعر کوتاه مبتنی بر دو مورد است، اول: کشف و دوم:
موتیف. آن بخش از شعر های کوتاه که مبتنی بر عنصر کشف است، اکثر در سه سطر
یا گاهی بیشتر یا کمتر شکل می گیرند که در افغانستان بیش تر این نوع سروده
ها بنام کوتاهه معرفت حاصل نموده است. این که با این نام موافقم یا نه بحث
جدا است که نمی خواهم به آن اینجا بپردازم.
بخش دیگری از شعر های کوتاه مبتنی بر موتیف اند. این موتیف می تواند یک
موضوع باشد.
مانند؛ جنگ، مرگ و ...
بعضی از شعر های کوتاه که امروز بنام های مختلف شکل می
گیرند فرم پذیر نیستند. تجربه نشان داده است که اکثر شاعر تلاش می کند تا
کشف مورد نظراش را به گونه ی پیشکش نماید تا مخاطب غافلگیر شود و دچار
حیرت.
دققین عدم موفقیت شاعر به منظور تکان دادن مخاطب، صلابت شعری این نوع اثر
را اکثر زیر سوال می برد و اینجاست که مخاطب گاهی با میلی از آن می گذرد.
اکثر نوشته ها امروز که بیشتر یک درد دل اند و یا یک برش خام از یک حس وقتی
بنام کوتاهه و ... به نشر می رسند همین مشکل را دارند.
یعنی می توان آنها را حتی گاهی شعر نگفت و تنها یک کاریکلماتور خواند یا یک
جمله قصار...
اما بعضی از گونه های کوتاه شعر مثل هایکو و سایر فرم های
تقلیدی از آن، از لحاظ تئوریک فرم خود را دارند و بیشتر این فرم در هایکو
مطرح میشود. مثلن فرم یک ایماژی و فرم دو ایماژی در هایکو که مبتنی بر
تصاویر محض است و به معنی آن.
اما این فرم در سایر گونه های شعر کوتاه مطرح نیست به جز گونه های تقلیدی
از هایکو.
یک بخشی از شعرهای کوتاه امروزی مبتنی بر موتیف اند. این
موتیف طوری که قبلن گفتم می تواند یک موضوع خاص باشد، مثل جنگ .
در این نوع شعر کوتاه قابلیت فرم و ساختار وجود دارد و این نوع شعرهای
کوتاه بهترین شعرهای کوتاه امروزی اند.
جنبه های دراماتیک و روایی و سایر مسایل زیباشناسیک در این نوع شعرها بسیار
مورد دقت است و از همین رو این نوع شعر ها قابلیت فرم پذیری و ساختار را
دارد.
شعرهای کوتاهی که مبتنی بر موتیف اند مقید بر سطر نیستند بلکه مقید بر یک
موتیف خاص اند که در پایان شعر بسته می شود. این نوع شعرها گاهی تا دوازده
سطر یا بیشتر از آن نیز دیده می شود.
نمونه :
لاشه ی تانک ها
نفربرها
گل کرده
دشت را لاله پر کرده
بچه ها
در منطقه ای جنگی
به اردو آمده اند
توپ عمل نکرده ای
لای بوته ها پیدا می کنند
یکی شوت می زند
همه گل می خورند.
این شعر از علی عبدالرضایی است و کاملن یک شعر کوتاه است و
موتیف آن نیز بسیار روشن است. این شعر کوتاه از نوعی است که مبتنی بر موتیف
می باشد.
فرم و ساختار در آن نیز وجود دارد.
در این شعر آن جنبه دراماتیک و روایی و ساختار متنی که
اتفاق می افتد، فرم شعر را مشخص می دارد. فرم همیشه ذهنی است و ساختار آن
را در قالب قرار می دهد.
در شعر کوتاه امروزی وقتی به گونه قراردادی و از روی ممارست
به این نوع سرایش می پردازیم، آنرا شعر کوتاهی که مبتنی بر موتیف است می
شناسیم.
از جانب دیگر اگر خود عنصر موتیف را از لحاظ هنری در شعر
مورد بحث قرار دهیم؛ آن حسی که قدم به قدم ما را به تصویر نهایی یا آن تم
اصلی می رساند، موتیف گفته می شود.
و در نهایت می خواهم بگویم که شاعر توانا خود را بر مبنای
سطر مشخص نمی سازد، شعر چه بلند باشد چه کوتاه وقتی تکان دهنده باشد و قابل
ملاحظه شعریت اش ثابت است و ماندگار.
با مهر
|