کابل ناتهـ، Kabulnath


Bildergebnis für ‫آرزو پوپل‬‎
 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

آرزو پوپل

    

 
هنا و محیط زیست

 

 

 



روزی از روز ها هنا نزد مادرش آمده به او میگوید: مادر جان٫من پشت مادر کلانم بسیار دق شده ام. دو هفته شد٫ که او را ندیده ام. میتوانیم امروز٫ بعد از اینکه من از مکتب آمدم٫ پیش مادر کلانم برویم؟
مادرش به جوابش میگوید: جان مادر٫ حتمن میرویم. ولی تو باید بعد از برگشت از مکتب اول کار های خانگی خود را بنویسی و بعداً ما نزد مادر کلانت خواهیم رفت.
هنا خندان مادرش را در آغوش میکشد.

مادرش اضافه میکند: امروز من و تو نه مانند دفعه های قبل با موتر پدر جانت به آنجا خواهیم رفت بلکه با سرویس میرویم.»هنا تعجب کرده می پرسد: «چرا؟ ما با موتر بسیار راحت و در وقت کم آنجا میرسیم.
مادرش جواب میدهد: عزیز مادر٫ من خودم هم تا چند روز قبل آگاه نبودم٫ که دود موتر برای محیط زیست ما عواقب خراب دارد. از طریق اخبار آگاه شدم٫ که دود موتر باعث کثیف شدن محیط زیست ما میشود. یک محیط زیست کثیف امراضی مانند نفس تنگی٫ سر دردی و خستگی همیشگی را به وجود می آورد. در ضمن آب و هوا آلوده و کثیف از دود موتر و کارخانه ها هم باغ و زمین های حاصلاتی ما را تحت تاثیر منفی قرار می دهد. ما باید بیشتر از سرویس های شهری استفاده بکنیم و موتر های شخصی خود را توقف بدهیم. این یکی از آن امکانات جهت جلوگیری از آلوده گی آب و هوا است.
هنا کمی می اندیشد و میگوید: مادر جان٫ من حرف شما را درک میکنم. من میخواهم٫ که ما در آب و هوا پاک زندگی کنیم.

مادرش دست بر سرهنا کشیده و خندان به دخترش نگاه میکند: دختر دوست داشتنی من٫ پس موافق هستی تا خانهٔ مادر کلانت با سرویس شهری برویم. تو میتوانی یک کتابی را هم برای مطالعه با خود بگیری و در سرویس بخوانی. هنا از جا بلند میشود و جواب میدهد: این یک مفکورهٔ خوب است. من کاملا موافق هستم.

 

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۳    سال  سیـــــــــزدهم           اســــــد    ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی           اول اگست  ۲۰۱۷