تصویر بیمارم بر دیوار
اضطراب رنگینش را
درون سینه ی تاریکی
رها می کند
ومن در خویش
برای خویش
می گیریم
سوگند به دستان مقدس پدرم
که دهشت شگفته ی زمان
ساقه های نور را
شکسته است
و گل های پایکوب شده
باد را هم بو نمی کنند
وقتی کیسه ی ایمان
پیشوایان سوراخ باشد
ختم جنگ کندز
با تفاهم های تکراری
بیهوده است
و زخم ها از سال پار
سنگین تر!
خورشید پر پر شده را
کی دوباره
به جذبه ی تجلی ی پاک
پیوند خواهد زد
زیور نعیمی |