نشست بروکسل (29 جون 2017)، باردیگر قصۀ مکررچندین ساله را
در گوشها زمزمه نمود. وزرای دفاع کشورهای عضو ناتو که در بروکسل مقر این
پیمان نظامی گرد آمدند تا درچارچوب نیاز وظایف مشخص خویش، رهنمود هایی را
تهیه نمایند، افغانستان را از طرف دور نداشتند. همه از افغانستان سخن
گفتند. دراین میان واضح بود که سخن نخست و واپسین را مقام ارشد امریکایی
بگوید. زیرا بربنیاد نیازها ومنافع حکومت همان کشور بود که قشون چندین
کشور دیگر نیز به افغانستان سرازیر شدند و حکومتی را هم ایجاد نمودند.
بربنیاد رهیافت ها ورهبردهای حکومت همان کشور بود که برنامه های متعدد
تعیین شد، پلانگذاری ها صورت گرفت، افرادی فراز آمدند و دولت سازی یی را به
نمایش نهادند که از منفی ترین نمونه ها است.
وآنچه در زمینۀ عدم تأمین امنیت با رشد مجدد تروریسم
طالبانی و بقیه نیز می نگریم، هرگز نقش ولزوم دیدهای ایالات متحدۀ امریکا
را فراموش نمی کند.
اگر برداشتی را از برنامه ها وطرح های پیاده شدۀ چندین ساله
در افغانستان در میان بیاوریم وآنگاه تصمیم پسین ناتو را با برایند در دست
داشته از اوضاع بسنجیم، این است که یکی از فاسد ترین حکومت ها را معرفی
نموده است. ومردم آن، یکی از شاکی ترین و ناراضی ترین مردمان کشورهای جهان
است. مفاسد حکومت را که منابع خارجی بارها یادآوری نموده است، بسا وقت ها
یکی از رئــوس نکات طرف توجه را احتوا کرده است. بارها وسالیان پیهم منابع
جهانی یادآور شده اند که میزان مفاسد درافغانستان رو به رشد نهاده است. اما
بازهم شاهد بوده ایم که خشتی از کاخ فشار آلود وفساد زا کم نشد.
موضوع بسیارمهم دیگر، رشد دامنۀ فعالیت های تروریستی در
افغانستان است. سال 2016 بازهم قوس صعودی خویش را طی نمود و در چند ماه سال
جاری، ناشی از فعالیت های تروریستی خون های بسیاری ریخت.
اکنون ببینیم که ناتو و به ویژه مقامات ایالات متحدۀ امریکا
در برابر چنین چالشی چگونه اندیشیده و چه راهی را در پیش گرفتند.
بهتراست سخنان جیمز متیس، وزیر دفاع امریکا را در نظر
آوریم. برداشت وزیر دفاع از بیرون نمودن بخش وسیع قوای امریکایی از
افغانستان این است که شتابزده بوده است. تصمیم بعدی، فرستادن بازهم قوای
تازه امریکایی به افغانستان است. تصمیم فرستادن قوای بیشتر به افغانستان هم
در پاسخ به فیصلۀ نشست ورشو درسال 2016 و عنوان نمودن "حمایت قاطع" توجیه
می شود.
اکنون از روی نتایج کاملاً معلوم ومشهود چندین ساله بر
موضوع نظراندازیم و ببینیم که آیا ارزیابی های چندین ساله در نشست پسین
ناتو تفاوتی دیده است؟
آیا "حمایت قاطع" تعریف واضح ومشخصی دارد؟
در ظاهر امر "حمایت قاطع" را زیر نام دفاع از افغانستان
ومردم آن مطرح می نمایند. می گویند ما افغانستان را تنها نمی
گذاریم!
تا آنجا که نهادهای ارزیابی کنندۀ خارجی و مبصرین
وتحلیلگران وطنی ما برداشت های خویش را ارائه داشته اند، مردم افغانستان از
جهات مختلف زجر و دشواری های کم مانند را متحمل شده اند. حضور نیروی کم و
یا زیاد خارجی نتوانسته است از این چالش بکاهد و یا آن را پایان دهد.
مردم افغانستان قربانی تروریسم وبی امنیتی شده اند. مناطقی
که برای چاق وفربه شدن تروریسم مساعد بوده اند، شناخته شده است. عقبگاه
رهبردی آنها به ویژه پاکستان شناخته شده است.
ومصیبت بسیاربزرگتر وبی مانند در سطح جهان این هم است که
حکومت های افغانستان (زمان کرزی و اشرف غنی) نه تنها در برابر گروه
تروریستی برنامۀ دقیق وشفاف نداشتند وراه مبارزاتی را در پیش نگرفتند، بلکه
سیاست ورفتاری را پیشه نمودند که به تقویۀ بیشتر تروریست ها انجامید. یعنی
این حکومت ها یکی از عوامل نابسامانی ها وناهنجاری های موجود در افغانستان
بوده اند.
این است که پرسش های فراز می آیند:
حالا که
13459 سرباز ناتویی درافغانستان حضوردارند، چه لطفی در حق
تروریست ستیزی و حامیان حکومتی آن نموده اند که قوای بیشتر انجام خواهد
داد؟
آیا فرستادن قوای بیشتر به افغانستان، گروه حاکم یا "حکومت
وحدت ملی" را که سراپا به کفایتی ومفاسد آغشته است، اما برای زراندوزی،
تقویۀ گروه های خودی، تقویۀ گروه سالاری و موقع ندادن به نیاز استعداد
سالاری، کفایت دارد، اصلاح می کند؟.
آیا قوای بیشتر می رود پشت دروازۀ منزل آن چپاولگرشناخته
شده که مکتب های خیالی آباد نمود و ملیون ها دالر را با گروه یاران خویش
چپاول کرد و او را به سوی کدام محکمۀ داخلی ویا خارجی می فرستد؟.
آیا فرستادن قوای بیشترناتو و قوای بیشترامریکایی، می رود
داخل نیروهای امنیتی وارتشی، گوش نفوذی های طالبی- داعشی را می گیرد که
غمنامه های شفاخانۀ محمد داؤود( چهارصد بستر)، لوای شاهی بلخ، مظاهرۀ
مسالمت آمیز جنبش روشنایی، خونریزی های خوست، کنر، هلمند، بدخشان، جنبش
رستاخیز تغییر و . . . را برجای نهاده اند؟.
آیا افزایش چندهزار تن دیگرازسپاهیان امریکایی به منظور کمک
به جوانانی است که با لب های خشکیده وناشی از سؤ تغذی، شب و روز را با هزار
ویک ترس ودلهره از نفوذی های تروریست ها در بی نانی وبی اطمینانی به سر می
برند؟.
آیا قوای تازۀ امریکایی می روند تا جلو تدارکات مصیبت زای
گ. حکمتیار را بگیرند که اکنون کاسه داغتر از آش، طمطراق طالب آوری و وحشت
گستری اش، گوش ها را می آزارد؟.
میگویند، ارتشیان افغانستان را آموزش می دهیم. اما آیا
نتایج آموزش های بیش از یک ونیم دهه هم در نظر می آید. مگر نه این است که
هزاران تن آموزش دیده، بازهم طعمۀ زهر مار آستین شده اند؟.
میگویند، نیروی نظامی را درافغانستان افزایش میدهیم، اما
این نیروها " مامورین جنگی نخواهند داشت"
نـــــــه، هیچگونه نشانه وجلوه یی را از اهداف بالا در
تصمیم گسیل نیروی بیشتر به افغانستان نمی بینیم.
پس ماموریت آنها وآنهم "حمایت قاطع" برای چی وبر ای کی است؟
آیا برای روز مبادا و جنگ های منطقه یی؟
ویا برای دفاع از حکومتگران افغانستان که مردم غمدیده
وجوانان بیدار وهوشیار را بسیار رنجانیده وکارد را در استخوان ها رسانیده
اند؟.
برای حکومتگران وهمه آنانی که طی سالیان متمادی به گونۀ
تیکه داری، انحصار قدرت مفاسد زا را و جیره خواری بیگانه را دارا شده اند،
جای بسیار تأسف است که از داشتن 350000 هزار ارتشی و امنیتی لاف وگزاف
دارند، اما سر درگریبان نمی برند که فرستادن قوای بیشتر خارجی در کشورشان،
چه دردی از دردها را مداوا می کند.
درد جامعۀ ما این است که حکومت های فاسد(کرزی- وحدت ملی)
راداشته ایم. این حکومتها و نهادهای همنظر آن در کل نظام و دستگاه دولتی،
زمینۀ چالش افزایی، تنفر وبدبینی، تعصب ها وتبعیص های مختلف قومی، زبانی
مذهبی ومنطقه یی را دامن زده اند. درحالی که درد ها ورنجهای مردم، نیاز های
معیشتی، بهداشتی، امنیتی، آموزشی و . . . همه بر جای و دور از توجه مانده
اند.
از پیامدهای آسیب زای این حکومتگران، یکی هم گسیل نیروی
بیشتر نظامی بر بنیاد مصالح ومنافع دیگران است.
|