کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

کریمه شبرنگ

    

 
فراسوی بدنامی

 

 

 

باد!
دستم را بگیر
و بخیه بزن نفس هایم را
باد!
دستم را بگیر
پا میگذارم به فراسوی بدنامی
صادقانه زیستن در این شهر بی محتواست
باد!
دستم را بگیر
که فریاد عریان انگشتانم را به دار آویختند
چی عطش زده فریادی بود؟
باد!
دستم را بگیر
که به دیوار متزلزل این جا زیستن تکیه نمودنم قابل اطمینان نیست
آن سو تر این کره ی خاکی، مرز تقدس است
برای تلافی عزت
باد!
دستم را بگیر
دروازه را ببند تا بمیرم
تا بدانم این آبرو چیست؟
و پنهای این انگیزه… باد! دستم را بگیر

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۰     سال  سیـــــــــزدهم            جـــــــــوزا / سرطان    ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی            شانزدهم جون  ۲۰۱۷