کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

ترجمه و تخلیص :غوث جانبار

    

 
(اسرار دیپلوماسی، بخش از کتاب)
تاریخ روابط افغانستان و ایالات متحدۀ امریکا (۱۹۱۹-۱۹۵۵)

 

 

 

دولت جوان افغانستان آرزو داشت روابط دوستانه را با کشور های غربی، مخصوصاً با ایالات متحدۀ امریکا تأمین نماید. حکومت در عین زمان به منظور تحکیم استقلال خویش از برتانیه کوشش میکرد با روسیه نیز روابط خود را استحکام بخشد و حمایت آنرا با خود داشته باشد.
طی دهه های متمادی در ادبیات حاکم سیاسی و علمی اتحاد شوروی و افغانستان صرف یک نظر حکمفرما بود: " روابط میان اتحاد شوروی و افغانستان همیشه حسنه و بدون هرگونه ابری بوده است. " اما حقیقت امر طور دیگری بود. بلافاصله پس از استراد استقلال افغانستان، روسیه فکر آنرا در سر می پرورانید تا مواضع سیاسی و در صورتی امکان، مواضع نظامی- سیاسی خود را در افغانستان تقویه کند، تا بدین ترتیب از نفوذ برتانیۀ کبیر در شرق میانه و نیم قارۀ هند کاسته شده باشد. در دسمبر ۱۹۱۹ نمایندۀ با صلاحیت (سفیر) روسیۀ شوروی به نام ی. ز. سوریڅ وارد کابل شد. سوریڅ وظیفه داشت تا مانع انعقاد ؛معاهدۀ صلح " میان افغانها و برتانوی ها گردد. حین خزان ۱۹۱۹ مسکو مصمم بود به افغانستان دو لوای پیاده و مقداری از تجهیزات و تسلیحات نظامی را ارسال کند. این تصمیم در مطابقت با مقاصد اصلی پالیسی دولت شوروی در شرق میانه قرار داشت. شوراها از این طریق میخواستند تا تصادمات میان انگلیسها و افغانها مجددآً، اینبار به کمک اقتصادی و حمایت نظامی اتحاد شوروی آغاز شوند. مسکو در عین زمان به سوریڅ وظیفه سپرده بود تا با حکومت افغانستان اتحاد نظامی – سیاسی را به امضا برساند.
در بهار ۱۹۲۰ حکومت افغانستان به سران اقوام پشتون که در امتداد سرحد با هند برتانوی زیست داشتند اجازه داد تا با دیپلوماتهایی روسیۀ شوروی تماس داشته باشند. نظامیان و سیاسیون روسیه دیر زمانی بود که در سدد کسب این مجوز از حکومت افغانستان بودند. دسترسی به مناطق سرحدی به شوروی موقع میداد تا در این محل ستراتیژیک فعالیت های اکتشافی و تبلیغاتی را در ماورای سرحد با هند برتانوی انجام دهند. مذکراتی که میان هیأت های افغانی و شوروی به راه افتید منجر به انعقاد معاهدۀ نظامی میان دو کشور نگردید. روسیۀ شوروی حاضر نشد حجم لازم و معین مکلفیت های یک متحد را که جانب افغان درخواست میکرد، بپذیرد.
در جریان سالهایی ۱۹۱۹-۱۹۲۹ رقابت آشکار میان روسیۀ شوروی و افغانستان به منظور به کنترول درآوردن امارت بخارا جریان داشت. افغانستان به امارت بخارا سلاح و عسکر میفرستاد. در روز های اول و دوم سپتمبر ۱۹۲۰ به حمایت مستقیم قشون سرخ در بخارا کودتا صورت گرفت.

 

میر مخلوع بخارا همراه با اعضای خانواده اش در افغانستان پناهنده شد. اعلیحضرت امان الله خان امر کرد تا به به امیر برکنار شده منزل و معاش در نظر بگیرند. از آن به بعد در حلقات حاکم افغانستان نوعی از هراس و بی باوری در برابر همسایۀ شمالی (شوروی) جاگزین شد. 
 هراس و بی باوری مذکور گاه گاه فروکش میکرد ولی سپس مجدداً شدت می یافت، اما هیچگاه از بین نمیرفت. 
پس از ختم جنگ دوم جهانی  افغانستان یگانه کشور آسیایی بود که در آن اتحاد شوروی کم و بیش نفوذ داشت. مسکو از اواسط سالهای۱۹۵۰ کوشش کرد تا از نفود خود در افغانستان استفادۀ اعظمی بعمل بیاورد. دستگاه حاکمۀ شوروی با تمام قوت انظار خود را بطرف کشورهای تحت استعمار و آزاد شده از یوغ استعمار متمرکز ساخت. به باور ایدیالوژیست های حزب کمونیست شوروی چنین یک حرکتی باید سیستم بین المللی کپیتالیستی را از داشتن حاشیۀ پسا استعماری محروم ساخته و آنقدر تضعیف میکرد که بالاخره سردچار بحرانها میشد و نتیجتاً شرایط برای بروز انقلابات در آنها مساعد میگردید. 
عوامل آتی حکومت آنوقت افغانستان را واداشت تا یک سلسله اقدامات جدی را روی دست بگیرد: 
- تسلیحات اردوی افغانستان در سطح نهایت پایین قرار داشت؛ 
- در صورت بروز اغتشاشات در داخل کشور، ادارۀ افغانستان عملاً در برابر آنها بی دفاع بود؛ 
- مناسبات اش با ایران به سردی گرائیده بود؛ 
- و سرانجام، روابط نهایت متشنج با همسایۀ نو ظهور خود (۱۹۴۷)، یعنی پاکستان داشت. 
صدراعظم افغانستان محمد داوود ( پسر کاکا و داماد پادشاه افغانستان، اعلیحضرت محمد ظاهر شاه) که شخصیت ملی گراء بود، بر آن شد تا توانمندی دفاعی کشور را تقویه کند. روی همین ملحوظ انظارش را بطرف اتحاد شوروی معطوف داشته، به نزدیکی شدید به آنکشور گرائیده و به کمک های وسیع و همه جانبۀ نظامی و اقتصادی آنکشور تن داد. در نتیجۀ پالیسی جدید صدراعظم محمد داوود، مسکو نه تنها به ارسال تسلیحات با کریدیت های طویل المدت و سایر امتیازات موافقه کرد بلکه زمینۀ آنرا نیز مساعد ساخت تا اتباع افغانستان در مؤسسات تعلیمی متوسط و عالی اعم از ملکی و نظامی به تحصیل بپردازند. 
 حین تدریس مضامین، به افغانها تفهیم میگردید که " بروز انقلابات سوسیالیستی اصلی هست حتمی و اجتناب ناپذیر، چون بدون آنها انکشاف اجتماعی اصلاً متصور نیست." مقامات شوروی توجه خاص خود را به آموزش و تربیۀ کدرهای نظامی و روشنفکران جوان افغان مبذول میداشتند. 
بر بنیاد همین نظریات و اندیشه ها در سال ۱۹۶۵۵ حزب دیموکراتیک خلق افغانستان به میان آمد و تصادفی نبود که با لیدران این حزب طی سالهای متمادی مأمورین معین سفارت اتحاد شوروی در کابل و سایر دفاتر شوروی در خارج دید و وادید های را انجام میدادند.

ادامه دارد

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل    ۲۹۰     سال  سیـــــــــزدهم            جـــــــــوزا / سرطان    ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی            شانزدهم جون  ۲۰۱۷