صیقلگرِ آیینهء تجدید، قدیم است
نتوان به نوی غافل ازآن ساز کهن رفت
بیدل
دکتر اسدالله حبیب زبانشناس و بیدلشناس معروف افغانستان
است. دکتر حبیب شاعر و نویسندهء اثرگذار در کشور نیز بوده است. هنرمندان بر
داستانها و اشعار وی ترانهها، فلمها و پارچههای تیاتر ساختهاند که
هرکدام جایگاه ویژهء این شخصیت روشنگر را نمایان میسازد. از دکتر حبیب
در تاجیکستان، هندوستان، ایران و پاکستان بهمثابه بیدلشناس بیبدیل نام
میبرند. دکتر حبیب مقالات و پژوهشهای فراوانی را در پیوند به زندهگی
حضرت ابوالمعانی در این جغرافیای پارسیزبان ارایه کرده است. دکتر حبیب در
سمپوزیمها و همآیشهای زبانشناسی و به ویژه بیدلشناسی سخنرانیهای
اثرگذاری پیشکش کرده است. دکتر حبیب به معنای واقعی یک شخصیت اکادمیک است.
وی استاد و رییس دانشگاه کابل و عضو با صلاحیت اکادمی علوم افغانستان بوده
است. وقتی سخن میگوید گهر میافشاند و وقتی مینویسد، اثر به معنای
اصلیاش بهجا میگذارد. وی یک نویسندهء حرفهیی است. ادبیات فارسی، شرق و
غرب را با شگردهای گوناگون فرا گرفته است. وی از نخبهترین نویسندهگانی
است که فلسفهء ادبیات را میشناسد. از دکتر حبیب به عنوان بهترینهای امور
آموزگاری زبان و ادبیات نام بردهاند. دکتر حبیب شاگردان برجستهیی به
جامعهء ادبی پیشکش کرده و بر روش کاری زیادی از نویسندهگان نسل من اثر
گذاشته است. از دکتر حبیب به عنوان نویسندهء معاصر و حماسهسرا نیز یاد
میکنند. نوشتههای وی بر میهنپرستان خیلی اثرگذار بوده است. یکی از
ویژهگیهای دکتر حبیب را قدرت گفتاراش میسازد. او موسیقی زیبایی از
واژهگان ناب فارسی را بهگوش شنوندهء خود مینوازد. از شنیدین این مرد
دانشمند خسته نمیشوی و دلت میخواهد ساعتها همرایش بنشینی و بیاموزی.
دکتر حبیب در پهلوی آنکه
دوست نزدیک خانوادهء من است، حق استادی بر من دارد. من آیین پژوهش را از
زندهیاد استاد دکتر جاوید، آیین سخنرانی را از شادروان استاد دکتر اکرم
عثمان و آیین نوشتن را از استاد دکتر حبیب آموختهام. زمانیکه در سال ۱۹۹۶
نخستین رادیوی افغانهای مهاجر را بهنام «ندای وطن» در کوپنهاگن راه
اندازی کردم استاد جاوید در زمینهء تاریخ زبان و فرهنگ، استاد عثمان در
زمینهء داستاننویسی و استاد حبیب در زمینهء زبانشناسی مرا همکاری فراوان
کردند که این آثار در آرشیف کتابخانهء من جایگاه ارزشمندی دارند. دکتر
حبیب بر کتاب من پیرامون مهاجرت پیشگفتار نوشتهاست که خیلی آموزنده و
زیبا است.
استاد حبیب در شهر هامبورگ
کشور آلمان زندهگی میکند. در این اواخر نسبت نارسایی قلبی عمل جراحی
کلانیرا موفقانه سپری کردهاست. همراه با برادرعزیزم فرید فرز خوشیوال
به دیدن استاد حبیب میروم. شریک زندهگی استاد ثریا جان حبیب بانوی مهربان
که دستیار بینظیری است، با خرسندی فراوان از ما استقبال میکند. استاد با
سیمای بسیار خوشحال و صمیمی در آغوشم میگیرد. من همیشه از تشویق و حمایت
این مرد بزرگ بهرهمند بودهام. از استاد سرآهنگ و بیدلنوازیهایش قصه
میکند، از کارهای تازهاش حکایه میکند و زندهگیاش در غرب و غربت گپهای
زیادی میگوید. از من و کاریهایم تمجید و حمایت میکند و آنقدر مهربانی
میکند که فقط و فقط میتوان از یک داستاد فرهیخته، دانشمند و ارزشمند
انتظار داشت. آخرین آثارش را به من و فرید جان هدیه میدهد و دلهای ما را
خیلی شاد میگرداند. از من وعده میگیرد که بار دیگر دیرتر بنشینیم و
بیشتر قصه کنیم.
وقتی از خانهاش میروم با
خودم فکر میکنم. چرا ایران، هند و تاجیکستان برای این استاد دانشمند
همآیش میگذارند. شاید آنها معنای زبانشناسی را بهتر از ما میفهنمد.
شاید آنها میدانند که زبان بیدل، زبان فلسفه و انسانشناسی است. شاید
آنها اهمیت سخنرانی این استاد سخن را بهتر از میهن اصلیاش میدانند.
شاید نهادهای اکادمیک، وزارت فرهنگ، اکادمی علوم و ساختار های اجتماعی که
در زمینههای زبان فارسی کار و پژوهش میکنند، استاد دکتر اسدالله حبیب عضو
اکادمی علوم افغانستان را نمیشناسند! شاید رسانهها آنقدر «کارشناس» و
«آگاه» مسایل زبانشناسی دارند که حاجت به اکادمسین دکتر حبیب نیست و دهها
شایدهای دیگر ذهنم را مشغول کرده است….
|