زنده گی از روی ناگزیری درغربت سرای پناهنده گی، هرچند درد
انگیز است، اما خواه نا خواه، کم ویا زیاد، آهسته ویا زودتر؛ آمیخته شدن با
بسا از ابعاد زنده گی کشور میزبان را در پی دارد. شاید یکی از مظاهر آن
مراسم پرشکوهی باشد که با نزدیک شدن و فرا رسیدن سال نو عیسوی، توجه را جلب
می نماید. در این میان اگر زمینه هایی را داریم که در کشور خود ما و کشور
میزبان، طرف تجلیل قرار می گیرند، رنگ و بوی متفاوت، متأثر از اوضاع
اجتماعی، تاریخی و فرهنگی میان احساس ها و برداشت ها و نیاز های ما خط می
کشد.
روز زن و مادر را درنظر آوریم. روز هایی که با این دونام در کشورهای جهان
عجین شده اند، زمینۀ ابراز احساس و آرزو های جوامع مختلف را نیز فراهم می
آورند.
نکات بالا را از آن روی نوشتم که من و امثال من، وقتی روزی را با چنان نام
می شنویم و می خوانیم، از یکسو رعایت آن ضرورتی را در نظر داریم که با
جملاتی چند برای عزیزان به شکوه مادری رسیده ابراز می داریم و از سوی دیگر
پیوستگی ذهنی در ابعاد گسترده تری به سراغ ما می آید. ذهن ما، حال و روز
زن- مادر را در اوضاع کنونی وطن، در چند دهۀ پسین، در محیط مهاجرت، در مسیر
راه های بیرون شدن از کشور، پیش چشمان ما می گذارد. این بعد نگاه به وی، ما
را ملزم می سازد که به نیاز های وی نیز بیندیشیم.
پس تجلیل روز زن و مادر، کودک ومعیوب، کارگر و دهقان، حقوق بشر و . . .
برای ما نمی تواند، با ابراز جملات متعارفی پایان بپذیرد. زیرا ما از جامعه
یی برخاسته ایم که به رغم زنده گی در خارج، حواس ما متوجه آن جامعه است.
جامعۀ رنجدیده و رنجبر.
برای مردمان کشورهایی (مانند آلمان و بسا کشورهای دیگر) که روز مادر را در
یکشنبۀ دوم ماه می تجلیل می دارند، یاد از مادر با یادی که اکثریت عظیم
مردم ما از مادر به عمل می آورند، از جهات بسیار تفاوت دارد.
یکشنبه چهاردهم ماه می، در بیش از چهل کشورجهان با نام روز مادر تجلیل می
شود. در برخی کشورهای دیگر، یکشنبه ها و یا روزهای متفاوت را برای روز مادر
نام نهاده اند. اما روز زن در همه جای گیتی همان هشتم مارچ است.
هشتم مارچ همانگونه که خواستگاه اش حکایت دارد، حامل بارحق طلبانۀ زنانی
بود که در هشتم مارچ سال 1857 از یک فابریکۀ پارچه بافی و لباس دوزی، روی
جاده ها آمدند و بسیار واضح و شفاف خواستار مزد بیشتر، کاهش وقت کار و بهتر
شدن وضعیت کار خویش شدند. اما حکومتی ها با مراجعه به پولیس آنها را سرکوب
نمودند. ادامۀ چنان مطالبات چندین بار دیگر، سبب شد که نام هشتم مارچ با زن
گره بخورد تا آنجا که سازمان ملل هم آنرا با نام روز حقوق زنان و صلح
بینالمللی در سال 1977 به رسمیت شناخت.
تجلیل از هشتم مارچ برای حلقه های محافظه کار همواره این تصور را همراه
داشته است که آنرا روزی دلخواه برای گرایشات چپ تلقی نمایند. اما می نگریم
که در چارچوب نگرش به حال و روزی که زن با آن مواجه است، می تواند و
توانسته است، نیاز های او را مطرح کنند و برجسته تر طرف توجه قرار بدهد.
به یاد بیاوریم مادران این کودکان را که در چه وضعیتی به
سر می برند. این کودکان برای مادران خویش چه پیامی تبریک آمیزببرند.
تجلیل از مادر در کشورهای اروپایی و امریکا، با آنکه به
اوایل سدۀ بیستم بر می گردد و شاید هم انگیزه های تبارز آن برای گزینۀ در
برابر روز زن در تصورات نخستین جای داشته، اما نمی تواند حکایتگر روزگار زن
نباشد.
واژۀ مادر، ویژه گی های زحمت کودک پروری را از نخستین لحظات
عمر کودک در رحم مادر تا نخستین قطرات شیری که بر دهان کودک می ریزد، به
یاد می آورد. این یاد آوری با توجه به وضعیت اجتماعی- اقتصادی زن است که
جایگاه مادر را متفاوت نشان می دهد. زنی که با محرومیت کودک را 9 ماه
پرورانیده و با توجه به مشکل امکانات ومحدودیت های زایمانی، جان داده است،
حکایتگر روزگار تلخ مادری است که روی فرزند ندید و رفت. احساس کودک او که
با محرومیت از محبت های مادری بزرگ شده است، در روز مادر سزاوار شناختن
است.
آه که در وطن رنجمند ما، رقم آن مادرانی که نه تنها روی کودک ندیده اند،
بسیار است، بلکه رقم آنانی هم کم نیست که در تهیۀ اندک مواد خوراکی در رنج
اند تا قطره شیری بر دهان کودک خویش بگذارند.
آه که در وطن ما، کسانی مادر شده اند که هنوز باید در تعریف سن وسال، کوچک
وصغیر حساب شوند. چهارده سالگانی را درنظر آوریم که از خانوادۀ نادار و
فقیر استند و برای مردان شصت سالۀ دارای گاو و گوسفند و زمین کودک به دنیا
آورده اند. مادرانی چهارده ساله که هنوز هم به سوی مادران خویش چون کودکان
محتاج به آغوش گرم مادر می بینند.
مادرانی را در نظر آوریم که در زندان های زنانۀ طاقت سوز افغانستان با
کودکان خویش در اسارت استند.
مادرانی را به یاد بیاوریم که از ترس قتل خویش به دست شوهر ستمکار، شب
هنگام، روی توتۀ جگر را بوسیده به سوی "خانۀ امن" پای به فرار نهاده اند.
اما از سوی وزیر عدلیۀ جمهوری اسلامی افغانستان حامد کرزی، آن منزلگۀ گریز
و فرارعنوان خانۀ "فحشا وفساد" گرفته است.
مادرانی را به یاد بیاوریم که در خانه های امن، نان ایشان را می دزدند.
مصارف نان اندک و فقیرانۀ ایشان را هم کشورهای خارج می دهند. مانند مصارف
دستر خوان پر زرق و برقی که برای حامد کرزی، "ع - غین" و گلب الدین حکمتیار
و . . . خارجی ها می پردازند.
تصویری از خانۀ امن
مادرانی را به یاد بیاوریم که کودکان خویش را در سرمای زمستان در کنار پای
های یخزدۀ خویش نهاده و برای لقمه نانی گدایی می کنند.
مادرانی را هم به یاد بیاوریم که در یاد فرزند و یا فرزندان زندانی شده و
برنگشتۀ خویش جان دادند و یا هنوز اشک می ریزند.
مادرانی را به یاد بیاوریم که . . .
بلی، می توانیم در پهلوی گرامیداشت مادر که بسیار سزاوار آن است، مادر را
ازاین دریچه نیز بنگریم.
مادران این کودکان کجا خواهند بود وچه می خورند
|