ماه هزار بار شاید
سرم برود وسط سینه ام
کرم هایش را رها کند
دوباره برگردد
تا کرم های تازه تری
دست و پا کند
این بار ولی
سیل سر زده
از کاسه ی سرم
نعش کودکی را آورده
نوجوانی را
تا بریزد
زیر بالشم
این ترشیده ترین
کثیف ترین جای جهان
آدم بالایی من هستم
با تنی که
روی شانه اش
گورستانی را حمل می کند
با سینه ای که
کشور شاهی کرم ها است.
|