کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 

   

سید روح الله یاسر

    

 
نخبگان کاری کنید، از شمال بوی خون می‌آید

 

 

 

 

شمال افغانستان به شدت آبستن تحولات خونین است. حالا دیگر بحث پیش بینی و گمانه زنی تمام شده است و نیاز و فرصت به تحلیل قضایا نیست، فقط نخبگان و افرادی که دست و صدای شان به جایی می­رسند، کاری کنند تا افغانستان بخصوص شمال و مناطق مرزی شمالی از فاجعه نجات یابد.

شاهدان عینی می­گویند که در دروازه­های ورودی شهر مزارشریف حدود۷۰۰ نفر افراد بین سنین ۱۵ تا ۴۵ سال با چشمان سرمه کشیدگی (تروریست و جنگجو) را دیده اند که توسط بس­ها به چمتال و ولسوالی­­های بلخ و دیگر مناطق شمال انتقال داده می­شدند. رسانه­های داخلی افغانستان از جمله رادیو آرمان و... هم این موضوع را گزارش داده اند.

هم­زمان با این، جنگ شدید در چندین منطقه­ی ولایت­های تخار، بدخشان، فاریاب، سرپل و... ادامه دارد. ولسوالی­های زیباک، وردوج، کران و منجان ولایت بدخشان هم اکنون در اختیار هراس افگنان چندین ملیتی است.

 

در اطراف ولسوالی مرزی اشکاشم ولایت بدخشان جنگ جریان دارد، ولسوالی اشکاشم در مرز افغانستان با تاجیکستان قرار دارد. جزیره­ی درقد ولایت تخار که در دریای آمو میان افغانستان و تاجیکستان قرار دارد، در اختیار طالبان است و جنگ برای پس گیری آن از دست طالبان هراس افگن جریان دارد.

بیشتر رسانه­ها به تمامی مناطق افغانستان دسترسی ندارند ویا شماری از برخی مناطق و شماری از مناطق دیگر گزارش می­دهند. در عین­حال، برخی از رسانه­ها از گزارش­های جنگ خودداری می­کنند ویا خیلی سطحی گزارش می­دهند.

این درحالیست که امریکا پس از استفاده "بمب مادر" بزرگترین بمب غیر هسته­ای اش در ولسوالی اچین ولایت ننگرهار حالا جنگنده­های اف ۱۶ خود را از پایگاه هوایی اویانو در ایتالیا به بگرام فرستاده است تا زهر چشم به همسایگان افغانستان نشان دهد و در صورت نیاز ویا مانند گذشته­ها به بهانه­ی اشتباه، موانع جنگجویان که قصد رفتن به آسیای میانه را دارند، بردارد.

 

جنگ شمال برای سلطه بر آسیای میانه

چرا شمال افغانستان ناامن شده است؟ و شمال افغانستان چه سودی برای طالبان ویا پاکستان دارد؟ این چرا ها و چند سوال دیگر در رابطه رویدادهای افغانستان ما را به اصل مشکل و اصل غده­ی سرطانی می­رساند. جدا از پروپاگند رسانه­ها و خود امریکا، طالبان را که تجهیز می­کنند؟ گذشته از اینکه چگونه طالبان به مدرن ترین سلاح دسترسی پیدا می­کنند، کاربرد درست و دقیق آن را که نیروهای امنیتی افغانستان برای یاد گرفتن آن دست کم شش ماه یا بیشتر نیاز دارند، طالبان از کجا می­آموزند؟ فضای افغانستان که کاملا در اختیار امریکا است، هواپیماهایی­که به طالبان سلاح می­رساند مربوط چه کسی می­شود؟

آیا امریکا عاشق چشم و ابروی مردم افغانستان است که میلیاردها دالر اینجا هزینه کرده و می­کند؟ این در حالی است ­که در زیر پل­ها و پارک­های امریکا هزاران و صدها هزار انسان محتاج به نان و فراوان انسان خانه به دوش است.

بدون شک پاکستان به تنهایی نه توانایی آن را دارد که توسط هراس افگنان به آسیای میانه نفوذ کند و نه برایش سود آور است. بلکه دسترسی به بازارهای آسیای میانه برای پاکستان به مراتب سودآور و یک امر تحقق پذیرفتنی است. البته که پاکستان در این بازی نقش اجاره دار را بازی می­کند که یک نقش کم خطر و سود آور است.

 

 

بازیگران امریکایی و افغانی برای امریکا چه در حکومت و چه در بیرون حکومت از دوران حکومت کرزی به اینسو با جابجایی مهره­ها و از بین بردن چهره­های تاثیرگذار و مانع پروژه، تلاش کردند تا شمال در اختیار بگیرند. در این بازی شماری از افراد با نفوذ شمال جان شان را از دست دادند و شماری تطمیع شدند، اما با همه­ی توان و قدرت مالی و نظامی موفق نشدند برخی از موانع را بردارند. تحمیل جنگ بر شمال، ایجاد تفرقه میان افراد قدرتمند و هزاران بازی پنهان و آشکار دیگر که نتیجه­ی اصلی برنامه گذاران را به بربار نیاورد. شاید هم بتوان در کنار در دیگر نادیده گرفتن و حساب نکردن دقیق حساسیت، موقف و نقش روسیه و نفوذ سنتی این کشور در افغانستان را مانع و دلیلی برای عدم موفقیت ویا طولانی ساختن این پروژه معرفی کرد.

پروژه سازان ناامنی شمال و ایجاد فضای باز برای بازی آسیای میانه نخست فکر می­کردند که با مصروف ساختن جنرال دوستم در معاونیت اول ریاست جمهوری می­شود شمال را در یک بازی موش و پشک دست به دست کرد، اما فورمول شان در قسمت جنرال جنگجو کار نیفتاد و بازی برگشت خورد. شاید جنرال دوستم تحمل دیدن آتش در خانه­ی خود را نداشت یا اینکه مردمش ویا هم دست­های دیگر باعث شد که دست بر بزند و مانع پیشروی هراس افگنان و سقوط شمال شود. عطا محمد نور نیز دیگر مانع برای اجرای این پروژه بود، تا جایی­که چندین بار خود در خط نخست جبهه رفته سلاح بر دست گرفت.

 

گیرماندن مردم افغانستان در تونل امریکایی

به گفته­ی معروف که این ملت در میان دو سنگ آسیاب گیر کرده است، اما من اینجا می­خواهم بگویم که درحال حاضر تا کشیده شدن مستقیم پای روسیه در جنگ برای دفاع از آسیای میانه این مردم در تونلی قرار دارد که در هردو سرش آمریکا قرار دارد. هم در سر حکومت و هم در سر جنگجویان. از دست کم سه، چهار سال پیش به اینسو بارها در صحبت­های عمومی، خصوصی و در حلقات مختلف گفته ام که امریکا در گام نخست در شمال افغانستان می­خواهد دهلیزی در نوار مرزی تا پاکستان برای تروریستان بازکند تا هراس افگنانی که قصد عبور از مرز را دارند بتوانند به آسیای میانه نفوذ کنند و همین­گونه برای عقب نشینی آن­ها حیاط خلوتی داشته باشند.

 

 

 

 برای بسیاری­ها این مانند غیب­گویی می­ماند و برای برخی­ها بی­اساس و مسخره، اما حرکت­های اخیر شماری را متقاعد به آن ساخته است. حالا دیگر نیاز به بحث نیست، بلکه باید هرچه زودتر چاره­ای سنجید تا مردمانی­که آه در بساط و پشت و پناهی ندارند، قربانی افزون خواهی­های زورمندان و سلطه جویان نشوند. دست کم با تمام ابزارهای امروزی صدای این مردم را به گوش مردم جهان رساند و ذهنیت عمومی مردم جهان را در برابر برنامه­های شومی که در افغانستان جریان دارد، روشن ساخت. حالا به هرشیوه­ی ممکن در بیرون و درون صدای نفرین به جنگ را بلند باید کرد.

 

 

 

البته که جنگ افغانستان هیولای صد شاخی است که هر شاخ آن یک مشکل و مانع برای رسیدن این کشور به آرامش، صلح و پیشرفت شده است: مافیای مواد مخدر، مافیای قدرت، مداخلات بیگانه گان، فقر و معامله برای رسیدن به ثروت و قدرت، شکار شدن شمار زیادی از سران و سیاست بازان توسط استخبارات خارجی، تعصبات قومی و برتری جویی قومی و زبانی، نبود جریان­های روشنگر صادق وبا اراده و متعهد به ارزش­های انسانی، عقب ماندگی بخشی بزرگ از جامعه و...

 

سناریوی غمنامه­ی افغانستان

شاید ساختن معجون از اشرف غنی، دوستم، جمعه خان همدرد از قوماندانان حزب اسلامی و هزاران مخلوط نچسپ به هم دیگر،  برای بسیاری­ها عجیب و غریب می­ماند و برای بسیاری­ها سوال برانگیز، اما این مشخص بود و است که بخشی از پروژه بوده است.

در ادامه­ی این درامه­ی مضحک و پروژه­ی قربانی سازی انسان­ها حتی گلبدین حکمتیار که یکی از مهره­های کارکشته و حساس امریکایی است، وارد بازی شده است. گلبدین حکمتیار برای اربابانش از اهمیت زیادی برخوردار است و او را در مقاطع حساس وارد بازی می­کنند. گلبدین حکمتیار به شهادت تاریخ مسهل خوبی برای قبضیت پروژه­های کلان می­باشد. در پروژه نخست عبور پایپ لاین توسط طالبان، گلبدین حکمتیار بود که زمینه را برای فروپاشی سد و موانع مساعد ساخت و خود برای استراحت به ایران رفت.

براساس توافقنامه­ی دولت با گلبدین حکمتیار افراد او اجازه دارد بدون ممانعت، آزادانه به تمام نقاط افغانستان گشت و گذار کنند، از همین رو نزدیک به هفتصد تن از این نیروها بدون کدام مشکل برای جابجایی به شمال، توسط بس­ها در دروازه­های مزار دیده شده اند که می­خواستند به چمتال بروند.

براساس این همه قرائن شمال افغانستان در لبه­ی پرتگاه آتش و خون قرار دارد و این آتش از نوع آتش پاکستانی نیست، آتشی است که تمام افغانستان را فرا گرفت و این سرزمین را که فقط در نام یک کشور است، به میدان نبرد و آزمایش­های وقیح قدرتمندان مبدل می­کند.

در پایان می­خواهم با گفته­ی دوست خوبم پایان ببرم که در اینگونه موارد آهنگی از امیرجان صبوری را می­گوید: "هنوز اول عشقه اس--- سفر دنباله داره".

سید روح الله یاسر

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل     ۲۸۷     سال  سیـــــــــزدهم             ثور     ۱۳۹۶         هجری  خورشیدی              اول مَی   ۲۰۱۷