دوستان و همراهان من!
افسوس به آن ملت كه:
مملو از مفكوره ها و عارى از عقيده است
افسوس به آن ملت كه:
مى پوشد لباسى را كه خود نبافته
مى خورد نانى را كه خود نكاشته
مى نوشد شربتى كه خود شيره نكشيده.
افسوس به آن ملت كه:
ظالم را قهرمان مى گويد
متجاوزمجلل را فاتح زيبا ميداند.
افسوس به آن ملت كه:
هوى و هوس را در خواب رد
و در بيدارى تسليم مى شود.
افسوس به آن ملت كه:
اوازى نمى كشد، مگر در مراسم جنازه اى
افتخارى ندارد، مگر به مخروبه هايش
فريادى نكند، مگر تا گردنش بين شمشير و كٌنده نرسد.
افسوس به آن ملت كه:
رهبرش روباه و فيلسوفش شعبده باز
هنرش هنر فريب ، وصله كارى و تقليد.
افسوس به آن ملت كه:
ورود فرمانروايى رابا دهل و سرنا بدرقه مى كند
و خروجش را به افتزا و دشنام تا كه
فرمانرواى ديگرى رابا دهل و سرنا خوش آمديد گويد.
افسوس به آن ملت كه:
دانشمندان و نوابغش سالها خاموش
اعياران و قهرمانانش هنوز در گهواره.
افسوس به آن ملت كه:
چندين پارچه شده
و هريك ادعاى سرورى دارد.
خليل جبران |