این که ۲۵۰۰۰ تن براى ٤٩٢ بست در اداره تذکره الکترونیکی
درخواست داده اند از نظر بسیاری های ما تکان دهنده می نماید. ولی قبل از
نتیجه گیری روی این موارد مکث کنید:
به اساس ارقامی که ارایه شده است برای هر بست به اعلان سپرده شده کم و بیش
۵۰ نفر درخواست داده اند. این تعداد نظر به استندرد های عمومی بلند است ولی
غیر قابل تصور نیست. همین حالا اگر ما یک بست کارمند محلی سفارت را در
ایتالیا به اعلان بسپاریم، احتمالا ۳۰ الی ۴۰ درخواست کار بگیریم. مهم است
بدانید که تمام کسانی که به یک وظیفه درخواست میدهند بیکار نیستند. یک
تعداد شامل وظیفه استند و تلاش دارند وظایف بهتر با معاش و امکانات بیشتر
داشته باشند. به فکر من این فیصدی شاید ۵۰-۵۰ باشد. فکر کنید که در بهترین
حالت برای هر پوستی که اعلان شده شما ۲۵ نفر بیکار دارید که خود را واجد
شرایط می دانند.
کاش همین ارقام مصداق وضعیت اصلی ما می بود. از دید من وضعیت عمومی کار و
کاریابی در افغانستان به مراتب مشکل تر از این است و در آینده چالش آفرین
تر خواهد شد.
این بحث را کمی عمیق تر ببینید. به اساس تخمین ها ۶۵ در صد نفوس افغانستان
زیر سن ۲۵ استند. بر مبنای آمار اداره احصاییه مرکزی نفوس افغانستان نزدیک
به ۲۹ میلیون است. یعنی چیزی نزدیک به ۱۹ میلیون جمعیت ما زیر سن ۲۵ سال
استند. در جایی خواندم که سالانه کم و بیش ۴۰۰ هزار جوان شامل اجتماع کلان
افراد واجد شرایط کار می شوند. فکر میکنم رقم اصلی باید بالاتر از این
باشد.
قبل از سال ۲۰۱۴ تخمین ها نشان میداد که بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار جوان از برکت
موجودیت نیرو های بین المللی در افغانستان به گونه مستقیم یا غیر مستقیم
شامل کار بودند. و تخمین هایی وجود دارد که با کاهش سرسام آور نیرو های بین
المللی در افغانستان شاید به همین تعداد بیکار شده باشند. برعلاوه، به اساس
معلومات احصاییه مرکزی در حال حاضر بیشتر از ۳۰۰ هزار محصل در پوهنتون ها و
موسسات تحصیلات عالی درس می خوانند. یک تعداد کلان فارغ التحصیلان صنف
دوازه یا به پوهنتون ها راه نمی یابند و یا رضاکارانه و مستقیم وارد میدان
کار می شوند.
ظرفیت جذب قوای بشری در دولت محدود است و محدود تر خواهد شد. قسمت کلان
مامورین خدمات ملکی که در دولت استخدام میشوند معلمان مکاتب استند. تعداد
معلمان تقریبا ۵۰ فیصد مجموع کارکنان خدمات ملکی را تشکیل میدهند. به اساس
معلومات اداره احصاییه مرکزی از نزدیک به ۴۰۰ هزار مامور خدمات ملکی در
افغانستان نزدیک به ۲۰۰ هزار تن آن ها معلمین استند. یک فیصدی کلان دیگری
که به دولت جذب می شوند جوانانی استند که به صفوف نیرو های مسلح میپیوندند.
به گمانم تعداد مجموعی نیرو های مسلح ما در حال حاضر چیزی نزدیک به ۳۵۰
هزار است.
با تکمیل شدن ساختار نیرو های امنیتی قدرت جلب و جذب نیرو های مسلح در
آینده ها به مراتب کمتر از سال های گذشته خواهد بود. تا جایی که من معلومات
دارم سیستم معارف کشور هم به مشکل می تواند سالانه ۱۰ هزار معلم اضافی جذب
کند. باقی بست های دستگاه بیروکراسی دولتی هر سال از نو نمی شوند. سالها
باید انتظار کشید تا یک بست دولتی خالی و آماده استخدام یک کارمند از بیرون
سیستم شود.
در بیرون از دولت افغانستان تا هنوز هیچ کمپنی و تجارتی وجود ندارد که برای
بیشتر از ۲ هزار نفر زمینه کار ایجاد کرده باشد. و هر چه فکر کنید که
سرمایه گذاری به این بزرگی در آینده نزدیک در افغانستان خواهد شد که مثلا
در ۵ سال آینده بتواند ۱۰۰ هزار تن را مصروف کار بسازد؛ نمی توانید به
نتیجه برسید. در حال حاضر و در آینده نزدیک ممکن نیست کمپنی های کلان را به
افغانستان دعوت کنیم تا مثل هند و بنگله دیش و سری لانکا کارخانه های
تولیدی خود را در افغانستان مستقر کنند. برعلاوه مشکل امنیت و برق، آنها
به مشکل نیروی ماهر کار روبرو خواهند شد. پس فرصت هایی که شرکت ها و نهاد
های سکتور خصوصی برای کار مهیا می کنند در مقایسه با فرصت هایی که دولت
ایجاد کرده است خیلی ناچیز استند و احتمالا در کوتاه مدت ناچیز بمانند.
ظرفیت دولت تقریبا مشبوع است.
آیا می توانیم مثل پاکستان و هند و بنگله دیش و فلیپین و نیپال نیروی کار
به خارج صادر کنیم؟ مشکل است. دولت افغانستان سال های گذشته بالای این
گزینه کار کرد ولی راه عملی و نتیجه ملموسی به وجود نیآمد. بازار کار در
کشور های منطقه، بالخصوص کشور هایی چون قطر و بحرین وکویت و عربستان سعودی
و امارات متحده توسط پاکستانی ها، هندی ها، فلیپینی ها، بنگالی ها و نیپالی
ها...قبلا تسخیر شده است. کشور هایی که نام گرفتم نسبت به ما کارگران ماهر
بیشتر، به قیمت نازلتر و با اخلاق و آماده گی بهتر می فرستند.
طور مثال، به اساس احصاییه رسمی حکومت پاکستان در حال حاضر ۴ میلیون
پاکستانی در کشور های حوزه خلیج کار میکنند و تنها در سال ۲۰۱۴ همین
کارگران ۱۸ میلیارد دالر به پاکستان فرستاده اند. (این رقم بیشتر از مجموع
عواید ۱۰ سال اخیر دولت افغانستان می شود).
آیا می توانیم مثل هند و پاکستان و بنگه دیش نیروی متخصص و تحصیل یافته به
کشور های خلیج و یا غرب بفرستیم؟ برداشت من این است که تا هنوز این کار را
هم نمی توانیم بکنیم. در قسمت فرستادن نیروی بشری متخصص مثلا در بخش های
تکنالوژی معلوماتی، بانکداری، مسایل مالی و غیره که نقش کلانی در رشد
اقتصادی همسایه های ما بازی کرد، اصلا تا آینده دور نمی توانیم با کشور
هایی چون هند و پاکستان و بنگه دیش... رقابت کنیم. اصلا سطح آموزش ما به
استندرد منطقه خیلی پایین است. و این را همه ما به خوبی میدانیم.
ایجاد فضای کار و ظرفیت جذب نیروی کار یا هم صادر کردن نیروی کار به خارج
از کشور یکی از کلانترین چالش های حکومت های ما در سال های آينده خواهد
بود. این مشکل آهسته آهسته به یکی از استراتیژیک ترین مشکلات افغانستان
تبدیل خواهد شد. اگر همه چیز درست به پیش برود احتمالا در دراز مدت بتوانیم
که قسمتی از نیروی کار خود را مثلا در پروژه های کلان منطقه یی و یا پروژه
های مربوط به معادن و منابع زیر زمینی مصروف بسازیم. ولی برای کوتاه مدت و
میان مدت این مشکل جدی است و مجبور استیم روی این مسله جدی تر و عمیق تر
فکر کنیم. من در این مورد دیدگاه هایی دارم که وقت ضرورت خواهم نوشت. ولی
فعلا خواستم شما را از حساسیت وضعیت موجود آگاه کنم تا همه ی ما به عوض
چسبیدن به بحث های بی جان «کچالوفروشی» و بحث های «پاپولیستی و افراطی» بر
مسایل جاندارتر و حیاتی تر تمرکز کنیم. |