در زمان مسعود داکتر عبدالله حیثیتِ نمایشی و ویترینی
داشت؛ چیزی شبیهِ مِکآپ یا آرایشِ چهره. مسعود برای همراهساختن مردم
پشتو زبان یا دست کم تلطیفِ حس ضد تاجیکی در میان پشتونها به حضور عبدالله
نیاز داشت. با برجستهسازی عبدالله به عنوان یک کالای ویترینی و آرایشی
میخواست اعلام کند که جهاد ما اسلامی است و حیثیتِ قومی ندارد. روانشناسی
سیاسی فیشنگرای او نیز از بسیاری جهات به موقعیتِ نازدانگی او در دوران
جهاد باز میگردد. امتیاز حضورش را میگرفت. با کمترین کار، بیشترین
امکانات را دریافت میکرد.
با گذشت زمان و در نبود این مسعود اندکاندک این چهرة نمایشی حیثیتِ واقعی
پیدا کرد و به متنِ سیاست راه یافت. هرچند نمیتوان آرایشیبودن او را حتا
در دورانِ انتخابات نیز انکار کرد. هویتِ تبار مادری او از سوی کمپاینگران
انتخاباتی به منظور جلبِ آرای مردم پشتون آشکارا برجسته و تبلیغ میشد، اما
ساختار قومی قدرت در ا فغانستان خشنتر از آن است که بتوان تا ابد در پشتِ
چهرههای ویترینی پنهان شد. درگیریهای عریان قومی رخسارهای رنگمالیدهشده
را میشوید و جوهرِ صورتها را آشکارا میسازد. حضورِ سمبلیک و از نظر
قانونی نامشخصِ او به عنوان رئیسِ اجرائیه کار را دشوارتر و حضور او در
ساختار قدرت به عنوان نمایندهی سیاسی مردم تاجیک را پرسشبرانگیزتر
میکرد. ظاهرن اکنون اکثریت جوانان مردم تاجیک، بهویژهي جوانان حوزهی
شمال به این نتیجه رسیدهاند که برای دراز مدت نمیتوان در پشتِ کاراکتر
ویترینی قایم شد و فرصت آن باقی نمانده است که هر صبح از خواب بلند شوند و
رخسارسیاسی شان را از نو آرایش کنند.
درهرصورت، فعالان سیاسی تاجیک در دو راههی دشواری قرار گرفتهاند. تظاهر
به ملیگرایی و هر روز مالیدنِ رنگ بر چهره یا ظاهرشدن با چهرهی واقعی و
اینکه با محافظهکاری سیاسی و هستیِ مانکنی نمیشود به خواستهای سیاسی
رسید. هردو انتخابِ پیامدهای مشخص سیاسی دارند. انتخابِ اول حضور در قدرت
با چهرهی رنگمالی شده، رویکردی که در دورانِ انتخابات در دفاع از آن سنگِ
تمام را گذاشتند، و انتخابِ دوم دوراتداختنِ نقاب مصلحتگرایی و اعتراف
صریح به این امر که ما دیگر از سیاستهای واقعیتگرا و عریان قومی شرم و
هراسی نداریم.
جنگِ برداران
میراثیشدن قدرت و ثروت بر محور یک پدرو کاراکتر ایدئالی بزرگتر از
قانون، خواهینخواهی جنگِ برداران را در پی دارد. جنگِ براداران در میان
مردم پشتون، به دلیل سلطهی تاریخی آنها بر منابع کمیاب، در سطحِ
پیچیدهتر جریان دارد و جنگ بر سر میراثِ احمدشاهبابا به صورت
حکومتخواهیهای ویرانگرو و رو بهعقب نمود پیدا کرده است. در میانِ
ازبیکها هنوز دوستم در مقام پدرپیر ایفای نقش میکند. تلاشهای
رسولپهلوان، اکبربای و ایشچی در قد و قامتِ یک برادر در برابر دوستم ره
بهجایی نبردهاند. میراثِ دوستم اما به جدیترین موضوع جنگِ براداران بدل
خواهد شد. دیر یا زود میراثِ دوستم به خونینترین موضوع جنگِ برادران بدل
خواهد شد. جنگِ برادران در میان مردم هزاره بر سر میراثِ مزاری است. این
جنگ با شکلگیری دولت جدید آغاز شد و همچون کینِ سیاوش تا هنوز جریان دارد.
جنگِ براداران میان مردم تاجیک، که در واقع موضوع آن میراث مسعود است، با
ترور ربانی عملن رقم خورد. ربانی به عنوان پدر از نظر سیاسی کمزور، اما از
نظر معنوی تاثیرگذار، مرجع حل و فصل دعوای برادران بود. اکنون در نبود پدر
سیاسی و معنوی، جنگ برادران و تلاش برای ایستادن در مقام پدر در میانِ مردم
تاجیک هر روز برجستهتر میشود. عطاوالی بلخ، جنگِ سختیرا بر سر میراث
مسعود آغاز کرده است و آزمونی دشواری در پیش دارد.
جنگِ برادران اما در هرشکلش ضد ساختار حقوقیِ مدرن است و به دولتسازی
نمیانجامد. برادر زورمند حداکثر و در بهترین حالت میتواند تکرار صورت
پدر/ شخص کاریزما باشد، نه نماینده و مدافع قانون معقول و همهگانیای که
برای مردم حقوقِ برابر قایل است و ارزشها و پاداشها در آن بر اساس حق فرد
توزیع میشوند. هرکسی به میزانِ اینهمانی با پدر مستوجبِ حق است و حتا
اجتماع نیز به فرد نا اینهمان باپدراعتماد نمیکنند و او را مشکوک
میدانند. جنگِ قدرت همچنان فرم میراثیـعاطفی و نه عقلانیاش را حفظ
خواهد کرد و حقوق شهروندی و فردی همچنان لگدمال خواهد شد. اگر حقوقِ
شهروندی را تابع دولت تصور کنیم، مردم درگیر در جنگِ براداران، از بنیاد
قربانیِ آشوب جنگ بر سر میراث پدر و بیحقاند و البته، بدا به حالِ مردمی
که جنگِ برادران را رستگاریِ سیاسی بپندارند و سادهلوحانه اسیر و تسلیمی
کسانی شوند که یگانه درک آنها از سیاستِ مردمی پدرشدن است، نه تاسیس و
تدوینِ ساختارهای حقوقیِ مستقل از فرد. نظام انتخاباتی مبتنی بر جنگِ
برادران حد اکثر به دموکراسیِ کاراکترها منجر میگردد و در نهادهای
ظالمانه و پدرسالار و در مجموع ساختار میراثی و غیر دموکراتیک توزیع قدرت و
ثرورت، تغییری رخ نمیدهد.
--------------
پ. ن: ما عادت به درازنویسی داریم. به پرانتز در پرانتز و فربهسازی حواشی
از متن. این یادداشتِ کوتاه برای توضیح ساختِ حقیقی قدرت نوشتهام. تلاش
شده است کوتاه، مختصر، روشن و متمرکز بر فاکتها سخن گفته شود. در باب
سودمندبودن آن مطمئن نیستم، امید میرود آگاهیبخش و سود نیز واقع شود و
فتح بابی باشد در زد و بندهای سیاسی که به نام مردم جریان دارد.
|