برای جوانانی که در تقاطع هیچ خیابانی به زندگی نمی رسند.
(خودکشی چند تن از نوجوانان تنهای افغان در سویدن به فاصله ی چند روز )
غربت،غربت است
چه آنجا، چه بهشت، چه جهنم
وقتی که هرگز طعم خاک کوچه ی خودت
در گلوی خاطرات کودکی ات ننشسته باشد .
وقتی که در آغاز شبی بی مهتاب
از آغوش مادرت سفر کرده باشی
با چمدانی ملتهب از اشک ها و تردیدها.
هجرت، هجرت است
چه با یک قایق بادی بر بیکران دریایی بی احساس
چه با حلقه ی طنابی
که به جبران سردی همه ی آغوش های بی مهر،
تنگ خواهد فشرد
ترا
و تمام رویاهای کوچک ترا ...
سلما شریفی
مدیترانه "
مدیترانه
نفس می کشی
و دهانت
بوی آرزوهایی را می دهد
که بلعیده ای
آواز می خوانی
و ناله ی گنگ کودکان
از حنجره ات
به آسمان می رود
همچون زمزمه ی دعایی پرتکرار...
بوسه هایت
طعم شور اشک های بی رمق وداع
رویاهای زیادی در تو آرمیدند
آیا تو مقدسی؟
سلما شریفی |