کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               جلیل شبگیر پولادیان

    

 
سرود ماه بهمن

 

 


امروز آخرین روز بهمن ماه است؛ روز هایی که در گذشته ها ما از خود سر و سامانی داشتیم و پنجاه روز مانده به نوروز، جشن های از گونه‌ی «جشن سده» و «بهمنجنه» برگزار می کردیم و به شادمانی می نشستیم. شاعران که فرازمندترین، دل انگیزترین و رساترین رسانه روزگار بودند شعر می سرودند برای دل شورانگیز خودشان، برای طبیعت شاداب پیرامون و شادخواری های مردمان و در ضمن برای بزرگان، پادشاهان وامرا در راس، که این جشن ها و ایین های جوشیده از شکم فرهنگ دیرین را سازمان دهی و تشویق می کردند. دیوان‌ها و دفتر های بازمانده از شاعران شناخته شده ما سرشار از این گونه سرود هاست. و به ویژه دو شاعر ستایشگر و زبان اور دربار غزنویان فرخی و منوچهری از سرامدان اند.
من نیز این بار با پیشکش درود و آفرین به روان این دو شاعر بزرگ، با رویکرد به‌ راه و شگرد آنان، این چکامه بهمن ماهی را برای یادآوری از روز و روزگار و «سلیمان روزگار» خویش پیشکش می کنم.

 

 

 


«ماه بهمن آمد و آماده کن بهمنجنه»


جای بهمن بمب می بارد به کوه و دامنه
جای بهمن بوم شومی برنشسته روی بام
جای سده گشته بر پا جشن خون اشکنه
خون سرخ عاشقان و جشن خون لاله‌ها
جشن تاریخ تباهی جشن خون ازمنه
جشن برپا می‌شود هر روز ارگ مرگ را
جشن بی بی خاله گل یا جشن خاله رنگنه
جشن برپا می‌شود با نغمه‌ی «شه راغلاست»
روده قاقی آمده گویی ز مرز اقنه
پیر فرتوتی که در ظاهر تظاهر می کند
می کشد گویی تو بار ملک و ملت یکتنه
گاه سبزی می خورد شاهانه از باغ ارم
ساخته از گند و گوند خود شراب گندنه
هیجده نوع گوشت همراه با پلاو و با چلاو
روی دسترخوان دژخیمان کباب بودنه
خون مردم زهر جانش می خورد چون آب جوی
بر تن قدرت چنان چسپیده مانند کنه
راه ناهموار او کجراهه‌ی دزد و دغل
مرد و مرکب مانده در گل تا ابد در منگنه
جای داروی کرونا مرگ می‌ریزد به کام
جای نشتر می‌زند بر رگ رگ ما تیبنه
گه امرخیل‌اش چو گرگی گوسفندی می‌برد
گه رییس صلح کلش یار دزد گردنه
گه به امرالله بگوید:هرچه می خواهی بچاب!
گاه گوید سرورش را «زود پر کن دامنه!»
نشنود گوش‌اش که دشمن می‌نوازد کوس جنگ
لشکرش آراسته از میسره تا میمنه
بس کسان گفتند: ای فرتوت قدرت بس مزن
جنگل کشور به آتش با دوصد آتشزنه
کعبه‌ات نه، راه تو آخر به ترکستان کشد
چپ کنی تا چند راه خویش از راه شنه
چیست دعوای ریاست بیش ازین پیر خرف
جز شرارت نیست میراث تو تا هذا سنه
نام میهن غرق کردی در فساد و در فسوق
مام میهن می‌رود آخر ز دست‌ات «شینگنه»
کار جمهوری لجن شد از لجاجت های تو
طالب و داعش رساندی تا به دارالسلطنه
این برادرهای مظلوم از تو شد بالانشین
در قطر بسیار خواهد زد به همراهت چنه
آن که پروردی به‌جانت گوش کن «ناری وهی:
ماته باچاهی پریژده، لار شه سپیگنه!»
همگنان‌ات را به منزل خوش رساندی عاقبت
می‌برد مردم ازین دوزخ دگر بار و بنه
نیست امکانی که این کشور به جایی ره برد
ابروی خاک رفته تا به حد ممکنه
با چنین بیگانه خو دیوانه‌ی زنجیرکن
ما کجا و باز جشن بهمن و بهمنجنه
روز ما روز سیاه زنگی ماتمزده
تلخ فریادی که می خواند گلوها «آمنه» !
وقت آن آمد که از ژرفای جان بیرون کشم
صد فغان از دست این مزدور پست «ک..ننه»

 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل         ۳۷۷          سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        دلو ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی         اول فبوری  ۲۰۲۱