حوا و آدم دیگر؟ کجا یابی ؟ که پیدا نیست
که رفته "تانیا"، "نیما" نیابی عالمی دیگر
به تنهایی بسی دل بستگی ها هست، می دانم
عزیزت گر شود، با تست هر دم، هر دمی دیگر
همه ادیان و عیسی و مسیح، افسانه ی محض اند
من و تو خوب می دانیم، نباشد مریمی دیگر
خدا هر جا که باشد، بوی غم در بقچه اش دارد
که آبادش نموده آدمی با ماتمی دیگر
خدا عشق ست وماانسان، همین کافی ست دنیا را
فرستاده نمی خواهم، که باشد آدمی دیگر
پدر این جا نوای مهر سر داده، تو باور کن
برو تا سقف دنیا را بیارایی کمی دیگر
دل شهنامه ی شعرت، پر از اسطوره ها بادا
برای خاطر تهمینه، باید رستمی دیگر
|