کابل ناتهـ، Kabulnath


Bild könnte enthalten: Wahab Mojeer, Nahaufnahme
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

               وهاب مهجیر

    

 
کجا یابیم فرهنگی که گم شد ..
(داکتر سمیع حامد)

 

 

روزگاری‌ست که در چارگوشه‌ی این مملکت جنگ است، پس هر روز امنیت و آرامشِ ما ضربه می‌خورد، امنیت که نبود بازرگانان سرمایه‌گذاری نمی‌کنند، کمک‌های بیرونی کم یا کوتاه می‌شوند، یا هم توسطِ زورمندان و مقامات به تاراج می‌روند، به این ترتیب اقتصاد ما ضربه می‌خورد، کسی به قانون احترام نمی‌گذارد، آدم‌های فاسد روی کار می‌آیند، فساد، رسمِ زمانه می‌شود و قانون ضربه می‌خورد، این ضربه‌ها خیلی سنگین و ویرانگر اند، اما سنگین‌ترین و ویرانگرترین ضربه، زمانی بر پیکرِ این سرزمین می‌خورد که فرهنگِ ما ضربه می‌خورد و فرهنگ ما زمانی ضربه می‌خورد که ما انسانِ فرهیخته و دانایی چون استاد رهنورد زریاب را از دست می‌دهیم !


استاد زریاب یکی از ستون‌های اصلی سقفِ فرهنگ ما بود، حالا این سقف، شکستِ مدهشی خورده، لرزان و نامطمٔن است، استاد زریاب سرشار از آگاهی در گستره‌ی ادب و فرهنگ بود، هم اخلاق و فضلیت نسل‌های پیشین را داشت هم با چندوچون اخلاقیات و آدابِ نسل‌های نو آشنا بود، او بهترین و مهم‌ترین وارثِ تیره‌ی عیاران،کاکه‌ها و خوبانِ چند نسلِ پیشین بود. یکی از بزرگ‌منشی‌های کم‌مانندش، - خلافِ ماها - این بود که می‌دانست و می‌گفت ‌نمی‌دانم .. ممکن در این سرزمین امروز، فردا یا پس‌فراد زریاب‌ها یا قلم‌به‌دستانی برتر از زریاب‌ها ظهور کنن اما قطعن نویسنده‌ی نجیب، پاک‌سرشت، مهربان، رفیق، فاضل و با فرهنگی چون او از این گریبان سر بلند نخواهد کرد .. من چندین بار با استاد در مجالس رسمی روبه‌رو شده‌ام، آشنا بودم و دیدارهای متعارف داشتم، اما فقط یک‌شب و آن‌هم چندساعتی در کنار شان بودم و از آن محضرِ روشن و پُرمهر سود بردم، در آن‌شب که جناب استاد خلیق هم با ما بودند، استاد زریاب دَم‌به‌دَم از من می‌خواست شعر بخوانم، خاصه شعرهای مردمی و میهنی! با کمالِ دقت و توجه می‌شنید و مصراع‌ها و بیت‌هایی از آن شعرها را باخود ترنم می‌کرد.. در لابلا از شاعرانِ هم‌روزگار خود و از آن زمانه‌های وفا وصفا قصه می‌کرد، در آن "شبِ صحبت" قصه‌ی "سیبِ سرخ و کنسرت زنده‌یاد احمدظاهر‌" را ضمنِ چند خاطره‌ی دیگر از پهنه‌ی موسیقی، شعر و هنر، از زبانِ پالوده، با کلمات شُسته و تمیزِ خودشان شنیدم .. من در گستره‌ی داستان‌نویسی زیاد به‌سر نبرده‌ام اما شناخت شگفت‌انگیزِ استاد را از شاعران و ادبیتِ شعر‌، ستایش می‌کنم و از این‌که انسانِ با رفتارها و کردارهای نجیبانه و گرامی‌یی چون او را از دست دادیم همواره دریغ خواهم خورد .. رفتارها و کردارهای نجیبانه و گرامی‌یی که نماد و جوهرِ فرهنگ ماست ..
فرهنگی که گم شد ..

Bild könnte enthalten: 3 Personen, einschließlich Wahab Mojeer, Personen, die sitzen und Nacht

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل          ۳۷۳           سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        قوس/ جدی ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                شانزدهم دسمبر  ۲۰۲۰