سمت و سو می دهد
منی را که نمی شناسم
که
هی تکرار می شود در او
که
هی تکرار می شوم
در تو که ...
دست می گزارم بر هیچ
چشم می گشایم بر تاری
تو که با همه ی سمت و سو ها غائب
او که من نیست
در همه جا شاخ به شاخ با تو
که منی شد
که من نبود
که تو شد
و هیچ کدام مان
که نخواستی
نخواستیم بشود
ما نا آشنا ها، عزیز دل !
یعنی نمرده
مردیم ؟
|