همسایهگی با درد را آموختم آخر
آن لحظههای سرد را آموختم آخر
من در نبرد تلخ و شیرین، خود چراغی را
از عشق، دستآورد را آموختم آخر
من از درخت زخمدیده در مسیر باد
معنای فصل زرد را آموختم آخر
از سنگ روی گورهای نوجوان شهر
پیروزی نامرد را آموختم آخر
از روز های اشک و تنهایی گذر کردم
شبهای غمپرورد را آموختم آخر
صد شیشه حیله ریخت در دور و برم لیکن
با سنگ دفع و طرد را آموختم آخر
صنم عنبرين |