مانند آوایی از یک منشا
ریتمی از یک طبل
شعری از یک الهام
دریاباری از یک مبدا
انباز هستی ام شدی
همزاد با آغازی
بی زمان.
جهانِ من
از تو
در تو
با تو
جهان شد.
هند شدیم !
ساراسواتی
ما را در آهنگی دریایی سرود
و شیوا
در شکوهی کهکشانی
رقصید...
سخن کوتاه
همزاد !!
معبد و معبودِ من شدی
بی آن که عابد بدانی ام
یا، بنده بخوانی ام
هند شدیم !
و تو
جلوه ی همه ی خدایان اش..
دریایِ دیدارت
می پالایدم بانو !
آب تنی در گنگای نگاهت
به خلسه ای شیرین
می بردم بانو !
خواستنی تر از این "سمساره" ای
نمی شایدم بانو ... !
|