سرآسیمَگی مان گناهِ شما
تباهیِ مان اشتباهِ شما
سیاهیِ پیوسته ی روزگار
رقم خورده از دستگاه شما
به تقویم تان نامی از روز نیست
سیه تر ز شب ها، پگاه شما
ز چشمان شیطان نگه می کنید
پلید است یک سر نگاه شما
به آیین تان نیست جز جهل و جور
تباهِ تباه رسم و راهِ شما
نواله خورِ آخُرِ دشمنان
به اصطبل دشمن پناهِ شما
شرر گُسترِ پهنه ی خاک ما
پژولیده گی ها گواهِ شما
سزا تان به فرمانِ فردای داد
رسد زین همه کینه خواهِ شما
|