کابل ناتهـ، Kabulnath



 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 

 

 
 

   

 رشید بهادری

    

 
رابطه میان ذهن و بدن

 

 





سالهاست دانشمندان به ویژه روانشناسان حرفه یی به این حقیقت پی برده اند که رابطه میان ذهن و بدن به حدی مستحکم و گسترده است که هر آنچه به یکی از این دو اتفاق بیفتد آن دیگر را به کنش و واکنش وادار و سپس هر دو در تبانی با هم فعال می شوند به گونه نمونه اگر حرفی زننده ٬ نگران کننده یا ناامید کننده وارد ذهن می شود این سم یا زهر به سرعت وارد بدن شده و سیستم ایمنی بدن را کاملن مختل می کند و این بدن است که به کنش یا واکنش می پردازد. همچنان اگر صدمه یی یا آسیبی بر بدن وارد شود این ذهن است که به عمل یا عکس العمل آنی می پردازد.


خوشبختانه پژوهشگران خرد گرا درین عرصه تحقیقات گسترده یی انجام و آثار فراوانی به جا گذاشته اند. آن ها در آثار شان مدعی اند که: قوی ترین نیرویی که ما از آن نا آگاه ایم و باید بدانیم ؛ همانا نیروی درونی ماست. ما از برای خوب زندگی کردن و لذت بردن از آن ٬ بایست بفهمیم که چقدر باور های ما و تفکرات ما بالای زندگی مان تاثیر دارد. این قدرت ناشناخته را نباید به حساب هورمون های آزاد شده در بدن قلمداد کرد ؛ این کلمات و برداشت های خوب ما هستند که هورمون ها را در بدن ما آزاد میدارند. این هم نمونه ی دیگری:

 اگرعزیزی را از دست میدهیم فقدان او ما را به دامن غم و اندوه می نشاند و چون این غم دامنگیر خانواده و دوستان نیز می گردد بنابران با فوت آن رفت‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ و آمد ها ٬ تماس های مکرر٬ مراسم خاکسپاری ٬ فاتحه خوانی ٬ شب جمعه و شب چهل مختصر با این همه سوگواری غم های سرازیر شده را در نهان خانه ی خود ( ذهن خود ) جایگزین می سازیم درحالیکه سیستم ایمنی هر انسان در تلاش است تا از شخص مراقبت نماید و این خواست انسانی ماست تا سیستم ایمنی ما را قوی نگهداریم و ما غافل از این خواسته ٬ با دویدن ها و تپیدن ها بدن و ذهن خویش را که با هم رابطه ی تنگاتنگ دارند همزمان و پیوسته آنها خسته می سازیم در حالیکه این صدمه ایست جبران ناپذیر و دور از انتظار.
حال برماست تا با استفاده از هوشمندی ٬ رابطه یی را که میان بدن و ذهن برقرار است سود ببریم به این معنا که باید برتفکراتی قدرتمند دست یابیم و نگذاریم غم و اندوه بر ما چیره شود. اگر ما اسم این توانمندی را واک ( عصب فعال ٬ شناخته شده و فرا حساسی که فعل و انفعالات را منعکس میدارد) بگذاریم و این واک که پیوسته مثبت می باشد با به کار گیری از آن می توانیم هم بدن و هم ذهن خویشتن را که آن دو ٬ رابطه یی ناگسستنی با هم دارند از خود مان مراقبت کنیم.


در این جا پرسشی به میان می آید که چگونه می توان واگ را فعال نگهداشت تا سیستم ایمنی به گونه ی سیستماتیک عمل نماید؟


پرسش این پاسخ را در ابداع و ایجاد تنوع از هر آن چه باعث خوشحالی ٬ فرحت و لذت در روند زندگی می شود بحساب آورد یعنی به موسیقی روی آورد ٬ نواخت آواز خواند و آهنگ های شاد شنید ٬ ورزش کرد ٬ شعر خواند و ... پیوسته به این یاد آوری ؛ نباید غم و اندوه را به دل راه داد ٬ سعی نمود همواره خود را شاد نگهداشت و به زندگی اثر بخشید. اگر چنین کردیم در حقیقت به بدن و ذهن ما رسیدگی کرده ایم ؛ گچون آنها به هم رابطه ی مستقیمی دارند و در تبانی با هم سیستم ایمنی وجود ما را قوی نگه میدارند.


پایان
 

بالا

دروازهً کابل

الا

شمارهء مسلسل ۳۶۹     سال  شانـــــــــــــــــــزدهم        میزان ۱۳۹۹      هجری  خورشیدی                            اول اکتوبر  ۲۰۲۰