برای این تجدید نظر یک دلیل مهم تاریخی داریم؛
می دانیم که تندیس شاهمامه باید تا پیش از۲۴۰ میلادی
تراشیده شده باشد؛
آورده های استاد طرزی دربارهٔ مسکوکاتی که نو تثبیت شده
اند، و از قرن ۳ میلادی هستند، این ادعا را تصدیق می کنند؛
در۲۴۰م.ساسانیان، با ساقط ساختن امپراطوری پارتی بر پارت شرقی هم دست می
یابند و تا بخش های غربی امپراطوری کوشانی می رسند؛ ساسانیان این متصرفات
خود را کوشانشار نامیدند، ویک ردیف شاهزادگان ساسانی را برای ادارهٔ
آن گماشتند که در تاریخ، کوشانشاهان و سکانشاهان نامیده شده
اند؛ این ادعا که کوشانشار شامل بامیان
و گندهارا هم می شده است، باید تدقیق شود؛ سلاله کوشانشار در۲۴۰م. استوارشد
و در۳۶۰م. به دست کیداریان منقرض ساخته شد؛
در آغاز قرن۶م.
هیپتالیان تا هند سرازیر شدند و طی جنگ های هونیک سلالهٔ گوپتا را ساقط
ساختند؛ هیپتالیان در۵۵۷ م. بدست خسرو انوشروان ساسانی درهم شکسته شدند؛
نتیجه می گیریم:
نخستین نتیجه این می شود
که دوتندیس بامیان را به لحاظ مقابله و آمیزش آیین های متعدد درنظر می
گیریم؛ ازاین نظرمحرز، وحداقل محتمل، می شود که این دو تندیس، تندیس های
خاصتاً «بودایی» نه باشند؛ بنابران همه نظریاتی زیر سوال می روند که
تاکنون دربارهٔ بودایی بودن این دو تندیس ابراز شده اند؛
و نتیجهٔ دوم این می شود که سلسال و شاهمامه،
حقیقتاً باید تندیس یک زوج باشند؛
پس باید جستجو را کاملاً از نو آغاز کنیم وبا دقت پی بگیریم
که این تندیس ها مُعرّف کدام سیما ها میتوانند بود؟
«در
ساختمان بدنی بودای
۳۸متری،
هیچ نشانهٔ زنی دیده نه می شود»
این گفتار استاد طرزی خاصتاً ازاین نظر دقت می طلبد که
درمکتب بگرام و هده زیباترین تندیس های زنان
به حاصل آمده است؛ پس معنای این سخن استاد طرزی چنین میشود
که بی شباهت بودن شاهمامه به یک زن، تصادفی نیست؛ و تندیس گران بامیان
اصلاً یک زن را در نظر نه داشته اند؛
صبحدم،
سیاره بال افشاند از دامان شب
وقت پیری ریخت ازهم عاقبت دندان شب
به یاد محفل نازش سحرخیز ست اجزایم
تبسم تا کجا ها چیده باشد دستگاه آنجا
زرد رویت می کند زنگار جهل از انفعال
اندکی زین راه برگرد وشفق کن شام را
-
ص. سیاه سنگ دو اثر را برجسته می سازد:
1) موسيو ومادام گودار و پروفيسور هاکن؛ آثارعتيقهء بودايي
باميان؛ ترجمهءاحمدعلي کهزاد، انتشارات انجمن ادبي
کابل؛ کابل۱۳۱۵
2) Professor
SC Upasak; History of Buddhism in Afghanistan
(MA PHD London) Ex-Director Nava
Nalanda-Mahavihara
-
کابل ناتهه
؛ شماره ۴۳؛ فبروری ۲۰۰۷
-
می دانیم که دولت ساسانی نه توانست با خیونیت ها
مقابله کند؛ و بلخ را به خیونیت ها وا گذاشت؛ بامیان تاریخ قدیم
دارد؛ آسوری ها کوه های بامیان را «بیکینی» نامیده اند؛ «قصرضحاک»
در بامیان تاریخ قدیم دارد؛
در دورهٔ بودایی، یعنی بعد از قرن سوم ق.م.،
باميان به تدريج به یک مركزتجاري- مذهبى مهم، وبه يكى
ازبزرگترين مراكزآيين بودا تبديل گردید؛و درتحت مکتب گندهارا
آثاري بديع از هنر بودايى درآنجا پديد آمد كه شگفتى هربيننده
ای را برمی انگيزد؛۱۲هزارمغارهٔ
منقش،وتندیس های بیشمار، حاصل این دوران
است.
هيوآن تسانگ، ده ها معبد بودايى را دیده است كه در آن ها
هزاران راهب به عبادت مشغول بودند؛ ساسانیان در۲۴۰م.، نواحی
پارت شرقی را ضمیمه کردند و با باميان همجوار شدند؛ شار های محلى
باميان، كه نسب به شاهان كوشانى مى بردند، ملقب به«شير»
بودند؛ آيين بودا در قرن های اولین اسلامى نيزدر باميان رواج
داشته است.درقرن۸م. باميان هنوز مذهب بودا داشته؛ شيرباميان
به دين اسلام درآمد، بااين هم، آيين بودا ومعابد بودايى
ادامه یافت؛ در۲۵۶هق اين ناحيه به تصرف يعقوب صفاری در آمد؛
معابد آن ويران و تاراج شد وباميان دچار فقر وفراموشى گرديد.
در اواسط قرن۴هق شيران باميان بدست البتكين ساقط شدند؛
درعصرغوريان، فخرالدين مسعود غوری اقتدار باميان و تخارستان را
بدست گرفت وسلالهٔ شنسبيان باميان را تأسيس کرد كه در۶۱۲هق
بدست خوارزميان منقرض گرديد؛ در۶۱۸ هق بامیان به تصرف
سپاهيان چنگيز درآمد؛ وی شهر را ويران، و مردم را قتل عام
كرد؛ وبامیان را «موباليغ»، يعنى شهر منحوس و بد ناميد؛ شدت
ویرانی های چنگیزی به حدی بود كه بامیان برای يك قرن، همچنان
ويران و غيرمسكون باقى ماند؛
|