تا که باز می شوند
شکوفه های تازه ی هوس
می دوم برای کودک دلم
به یک نفس
دست می برم به برگ ها
به ساقه ها و شاخه ها
تازه می شوم
از این هوای سکرآورِ ملس
مثل این که شاعرِ نهانِ جان من
باز بر خزانه ی سرود و چامه و ترانه
یافته ست دست رس
مثل این که بیکرانگی برای تشنگیی من
گشوده دامن اش
تا پُر از بساط آسمان شود
بسیط این قفس
مثل این که کاروان شور شوق را
نوید می دهد
گوش می دهم به
شنگ شنگِ شادِ ممتدِ جرس...
هوش می دهم به سحر این هوس
می روم برای کودکِ دلم
همین و بس ...
تا که باز می شوند
شکوفه های تازه ی هوس
می دوم برای کودک دلم
به یک نفس
دست می برم به برگ ها
به ساقه ها و شاخه ها
تازه می شوم
از این هوای سکرآورِ ملس
مثل این که شاعرِ نهانِ جان من
باز بر خزانه ی سرود و چامه و ترانه
یافته ست دست رس
مثل این که بیکرانگی برای تشنگیی من
گشوده دامن اش
تا پُر از بساط آسمان شود
بسیط این قفس
مثل این که کاروان شور شوق را
نوید می دهد
گوش می دهم به
شنگ شنگِ شادِ ممتدِ جرس...
هوش می دهم به سحر این هوس
می روم برای کودکِ دلم
همین و بس ...
آرش آذیش
۲۹ /۸/۲۰۲۰