اگر دارم مُحرّم، با تو دارم
گلیمِ تازۀ غم، با تو دارم
الا ای کربلای ارغوانی!
عزا و سوگ و ماتم، با تو دارم
عزیزم گم شده، آبش ربوده
به دام افتاده سیلابش ربوده
دلم می ترکد ای مردم، بگویید:
"به زیر ارغوان خوابش ربوده!"
گِلی و تا و بالا خانه سازید
به شهر ارغوانها خانه سازید
به هرجا مانده از پا دلبرِ ما
برایش در همان جا خانه سازید
به فرقت آسمان افتاد، ای وای!
ستونِ آشیان افتاد، ای وای
خدا را، هم صدا کردی نکردی
گلویت از فغان افتاد، ای وای!
خدایا! سرپناهم را چه کردی؟
غمِ شام و پگاهم را چه کردی؟
زروی جانمازِ کهنهء من
نشانِ اشک و آهم را چه کردی؟
غمت را با خدا گویم نگویم
از این درد و بلا گویم نگویم
دگر با آسمانش "جنگی"استم
چرا گویم، چرا گویم نگویم
*جنگی: در برابر آشتی
باکسی قهرکردن و سخن نگفتن
دلم تنگ است و پنهان گریه دارم
"شِلَک" ، در سوگِ پروان گریه دارم
الا همشهری! از لعلابِ چشمم
برایت یک بدخشان گریه دارم
* شلک: پیهم
گویش بومی
|