گل خورشید
این باردر قالب مسمط مثلث نوشته ام .کمال سراینده در این قالب در مصراع سوم
هررشته نهفته است. چون این مصراع ها تکمیل کنندۀ رشته بوده و از نظر معنا
هرسه مصراع یک رشته را باهم گره می زند . محسوس نبودن این حالت از کیفیت
شعر می کاهد.
گلِ خورشید
زخم خوردیم مکرر ز هزاران تیری
پای ما بند به صد حلقه و صد زنجیری
چه توان کرد از این حالت ما تعبیری
میله ها شش طرف ماست ولی ما کوریم
نفسی در بدن ماست ولی در گوریم
زندگی است شبیهِ سفرِ دلگیری
یا که ما اهل صداییم و جهانی کر گوش
یا جهانی شنوا است و لبِ ماست خموش
یا نمانده ست در این رابطه ها تاثیری
عقرب ساعت ما سوی سیاهی ست روان
سوی بیگاه شدن رنگِ پگاهی ست روان
کس ندوشید ز پستان سحرگه شیری
صبح در حسرت دیدار گلِ خورشید است
بسترِ شب تُهی از عطر تن ناهید است
گردش چرخ نموده ست مگر تاخیری
شام ها تیره شدند و رخ مهتاب سیاه
خنده را درج نمودند به فهرست گناه
شُکر باید بنمایی به چنین تقدیری
پرده انداخت به گوش و به دل و دیدۀ ما
بعد پرسید که آدم شده گمراه چرا
چه هدف بود خدا را ز چنین تدبیری
جاده ها ، مزدحم از دست فروشان یقین
می فروشند به پس کوچۀ ما حتا دین
سهم ما گشت از این کهنه دُکان تکفیری
ما اگر بر در بیگانه گدایی شده ایم
دور از منزل و آواره به جایی شده ایم
خانۀ ماست گرو نزد دو تا جاگیری
شیر تا رفته از این خانه و مرده ست پلنگ
خانه کرده ست در آن خیل شغال و خرِ لنگ
وارث مسند سلطان شده گرگِ پیری
شریف حکیم
جولای ۲۰۲۰ سدنی
|